اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شهسوار

نویسه گردانی: ŠHSWʼR
شهسوار. [ ش َ س َ ] (اِخ ) بیگ زاده علی بیگ . آنگاه که سلطان سلیم خان سلسله ٔ ذوالقدریه را برانداخت شهسوار بیگ زاده علی بیگ را حکومت مرعش و توابع آن داد در 885هَ . ق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ذوالقدریه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
شهسوار. [ ش َ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف شاهسوار.فارِس و سوار دلاور و بهادر و پهلوان غازی . (ناظم الاطباء). سوار دلیر و ماهر در سواری اسب . ...
شهسوار. [ ش َ س َ ] (اِخ ) یکی از شهرستانهای مازندران کنار دریای خزر میان رامسر و چالوس . از یازده دهستان و 322 آبادی تشکیل شده و 72000 تن ...
شهسوار. [ ش َ س َ ] (اِخ ) شهری مرکز شهرستان شهسوار مازندران که در حدود 6 تا 7 هزار تن سکنه دارد.
شهسوار. [ ش َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر است و 760 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
شهسوار. [ ش َ س َ ] (اِخ ) نام کشتی تفریحی که برای رضاشاه ساخته شد و در مرداب بندرپهلوی است . (از یادداشت مؤلف ).
شهسوار. [ ش َ س َ ] (اِخ ) ابن سلیمان . هشتمین از حکام ذوالقدریه از 872 تا 875هَ . ق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ذوالقدریه شود.
هدایت شهسوار. [ هَِ ی َ ش َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوره تو از بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین واقع در9 هزارگزی باختر قصرشیرین ، کنار رودخان...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.