اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امبرود

نویسه گردانی: ʼMBRWD
امبرود. [ اَ ب َ ] (اِ) گلابی . (ناظم الاطباء). در پاره ای از نواحی خراسان به امرود که نوعی گلابی درشت و پر آب است گفته میشود : خداوند معده ٔ گرم را رگ ... بباید زد و هر بامداد شربتی رب آبی ترش یا رب سیب ترش یا رب امبرود چینی یا شراب غوره یا شراب انار بخورد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به امبرو و امرود و گلابی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.