اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دست آلائیدن

نویسه گردانی: DST ʼALAʼYDN
دست آلائیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) آلوده کردن دست :
خون سعدی کم از آنست که دست آلائی
ملخ آن قدر ندارد که بگیرد بازش .

سعدی .


بخدا بر تو که خون من بیچاره مریز
که من آنقدر ندارم که تو دست آلائی .

سعدی .


گر سر برود قطعاً در پای نگارینش
سهل است ولی ترسم کو دست نیالاید.

سعدی .


|| دست زدن :
چو نیروی بکرآزمائیت هست
به هر بیوه خود را میالای دست .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.