اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خذیمه

نویسه گردانی: ḴḎYMH
خذیمه . [خ َ م َ ] (ع ص ) زن مست . (منتهی الارب ). مؤنث خذیم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خزیمة. [ خ ُ زَ م َ ] (اِخ ) وی از بنی عامر و پدر ام المؤمنین زینب زوجه ٔ رسول خدا صلوات اﷲ علیه بوده است . (یادداشت بخط مؤلف ).
خزیمة. [ خ ُ زَم َ ] (اِخ ) ابن ثابت الانصاری ملقب به ذوالشهادتین . از کبار صحابی بوده است . رجوع به ذوالشهادتین شود.
خزیمة. [ خ ُ زَ م َ ] (اِخ ) ابن حازم . نام یکی از عربان است که بزمان رشید بدور شهر مراغه دیواری کشید. (یادداشت بخط مؤلف ).
خزیمة. [ خ ُ زَ م َ ] (اِخ ) ابن حکیم . نام همسفر حضرت رسول است به شام . (حبیب السیر چ 1 ص 105).
خزیمة. [ خ ُ زَ م َ ] (اِخ ) ابن مالک . از ملوک عرب بنی لحمه بود و او را «ابرص » و «رضاح » نیز گویند. (حبیب السیر چ 1 ص 89).
خزیمة. [ خ ُ زَ م َ] (اِخ ) ابن مدرکةبن الیاس بن مضر. از اجداد پیغامبرعلیه السلام (مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 152).
خضیمة. [ خ َ م َ ] (ع اِ) گیاه سبز و تر. || زمین نرم بسیاررویاننده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || گندم با آب پخته ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.