اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوشدم

نویسه گردانی: ḴWŠDM
خوشدم . [ خوَش ْ / خُش ْ دَ ] (ص مرکب ) خوش نفس . نوشین دم . (ناظم الاطباء). || خوشگوی . خوش نغمه :
شود به بستان دستان زن و سرودسرای
بعشق بر گل خوشبوی بلبل خوشدم .

سوزنی .


ز آتش خورشید شد نافه ٔ شب نیم سوخت
قوت از آن یافت روز خوشدم از آن شد بهار.

خاقانی .


اختران عود شب آرند و بر آتش فکنند
خوش بسوزند و صبا خوشدم از آنجا بینند.

خاقانی .


پردل چو جوز هندی و مغزش همه خرد
خوشدم چو مشک چینی و حرفش همه کلام .

خاقانی .


|| هوای صاف . هوای لطیف . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.