اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عرقاة

نویسه گردانی: ʽRQA
عرقاة. [ ع َ ] (ع اِ) آب صافی . (از منتهی الارب ). «نطفه » و صاف از آب . (از اقرب الموارد). || چوبی است بر عرض دلو قرار داده شده . (از اقرب الموارد). || بن و اصل مال . یا بیخ درخت که از آن بیخهای دیگر برآید. (منتهی الارب ). اصل یا اصل مال ، یا بیخ درخت که ریشه ها از آن منشعب گردد. (از اقرب الموارد). گویند«استأصل اﷲ عرقاتهم » یعنی خداوند بیخ و ریشه ٔ آنان را برکند!. در این جمله «عرقاة» را اگر به فتح اول بخوانیم تاء آن نیز مفتوح خوانده میشود، بنابراین که مفرد است ، و این بیشتر به کار میرود. و میتوان آن را به کسر اول خواند که در این صورت تاء آن نیز مکسورگردد بنابراین که جمع مؤنث سالم است عِرقة را. (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
عرقاة. [ ع َ ] (ع مص ) چوب چنبر دلو بستن برای آن . (از منتهی الارب ). چوب چنبر ساختن برای دلو. (از ناظم الاطباء). عرقی الدلو، «عرقوتین » را ...
عرقاة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) چوب نخستین دلو. (آنندراج ). عرقات . رجوع به عرقات شود.
ارقعة. [ اَ ق ِ ع َ ] (ع اِ) ج ِ رقیع.
ارقأه ا. [ اَ ق َ ءَ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خشک و ساکن گرداناد اشک او را خدای . (منتهی الأرب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.