قیروان
نویسه گردانی:
QYRWʼN
قیروان . [ قیرْ ] (اِ) اطراف مجموعه ٔ عالم را گویند. (برهان ) (آنندراج ). || مشرق و مغرب . (برهان ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قیروان . [ ق َ رَ ] (معرب ، اِ) کاروان . (منتهی الارب ) (برهان ). معرب کاروان است . عرب از قدیم این کلمه را بکار میبرده است . (از معجم البلدا...
قیروان . [ ق َ رَ ] (اِخ ) شهری است بزرگ که در زمان معاویةبن ابی سفیان بصورت شهر درآمده و مسلمانان در آن سکونت کرده اند. این شهر در اقلیم...
قصر قیروان . [ ق َ رِ ق َ رَ ] (اِخ ) شهر بزرگی بوده است برابر قیروان ، و تا آنجا چهار میل فاصله داشته است . این شهر را ابراهیم بن اغلب به س...