اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چندانی

نویسه گردانی: CNDʼNY
چندانی . [ چ َ ] (ق مرکب ) هر اندازه . (آنندراج ). به هر اندازه . چندان :
ز گاو و گوسفند و مرغ و ماهی
ندانم چند؟ چندانی که خواهی .

نظامی .


عمر چندانی که کم باشد پریشانی کم است
زلف کی بودی پریشان گر نمیبودی بلند.

؟ (از آنندراج ).


|| بقدری . آنقدر. آن اندازه . تاحدی . تاآنجا. چندان . تا آن مقدار :
زلال آب چندانی بود خوش
کزو بتوان نشاند آشوب آتش .

نظامی .


تحمل را بخود کن رهنمونی
نه چندانی که بار آرد زبونی .

نظامی .


هوای باغ چندانی بود گرم
که سبزی را سپیدی دارد آزرم .

نظامی .


چون نگه کردم خود را دیدم در بدایت درجه ٔ انبیاء، پس چندانی در آن بی نهایتی برفتم که گفتم بالای این هرگزکسی نرسیده است و برتر از این مقام ممکن نیست . (تذکرة الاولیاء عطار). رجوع به چند و چندان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.