اجازه ویرایش برای همه اعضا

ترسا

نویسه گردانی: TRSA
تَرسا. الف. آتش پرست. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (غیاث اللغات). طایفه ٔ آتش پرست که در دین حضرت عیسی علیه السلام اند. بتازیش نصرانی خوانند و جمع این ترسایان که با یاء مینویسند غلط است بلکه ترساان بهمزه باید نبشت و یک نسخه ٔ جمال حسینی برین نمط کتابت دیده شده است. (شرفنامه ٔ منیری). صاحب جهانگیری بمعنی آتش پرست نوشته و آن خطا است زیرا که ترسا پیروان حضرت مسیح را گویند و آتش پرست را گبر خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی آتش پرست در کلام فصحا دیده نشد. (حاشیه ٔ برهان چ معین). ب. بمعنی مطلق کافر بلکه بت پرست استعمال کرده اند. (آنندراج) :

"نتوان کم ز پیر ترسا بود
میرد از کف صنم برون ندهد." نظیری (از آنندراج).

پ. (اصطلاح صوفیان) نزد صوفیه مرد روحانی را گویند که صفات ذمیمه ٔ نفس اماره ٔ او متبدل شده باشد و بصفات حمیده گراییده گردد. و نیز ترسا بمعنی مرد موحد آمده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون).

رجوع شود به ترسا.

ت. راهب. رجوع شود به رهبانیت و همچنین به مقالۀ رهبانیت در دانشنامۀ ویکی پدیای فارسی.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ترسا. [ ت َ ] (نف / ص ، اِ) ترسنده و بیم برنده و واهمه کننده را گویند. (برهان ). ترسنده . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || نصرانی . (...
تَرسا ، واژه ای پُرکاربرد در ادب فارسی ، به معنای مسیحی و نصرانی ، خاصه عابد مسیحی . ترسا (در پهلوی ) صفت فاعلی از «ترسیدن » به معنای ترسنده و مترادف ...
خط ترسا. [ خ َطْ طِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطی باشد باژگونه ترسایان را که ازچپ براست برند مثل خط هندوان . (آنندراج ). خط قوم ترسا که ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ترسا شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نصرانی شدن . به دین مسیح درآمدن . تنصر : چون بهرام بن هرمز به پادشاهی بنشست همه عمال هرمز را بجای گذ...
پای ترسا. [ی ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صراحی کوچک که بصورت پای راهبان سازند (؟) و در آن شراب خورند. (فرهنگ رشیدی ). پیاله شرابخوری ....
چادر ترسا. [ دَ / دُ رِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وطا و جامه ای باشد زرد و کبود و درهم بافته . (برهان ). صاحب آنندراج نویسد: «ملاسروری گوید...
حوض ترسا. [ ح َ ض ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حوضی باشد که انگور در آن شیره کنند. حوضی را گویند که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا شیره...
اسحاق ترسا. [ اِ ق ِ ت َ ] (اِخ )یکی از علمای اهل تصنیف در عهد عضدالدوله ٔ دیلمی .
قندیل ترسا. [ ق ِ ل ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )قندیلی که ترسایان در کلیسا افروزند. (آنندراج ). قندیلی را گویند که پیوسته در کلیسا که معب...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۸۹/۰۸/۲۰ Iran
2
1

ترسا از ریشه اوستایی و پهلوی تریسته یعنی فرد دارای عقیده معاند و مخاصم و مقابله کننده گرفته شده است. ترجمهً آن از لفظ عربی راهب (خداترس) کمتر محتمل است. چون راهب بر خلاف ترسا عنوان مالمت آمیزی نبوده است. در لغت سکایی که در زبان ترکی محفوظ مانده است لفظ ترسه در لغت ترسه مذهب به معنی فرد دارای دین و مذهب بر عکس و وارونه است.

جواد مفرد کهلان
۱۳۸۹/۰۸/۲۰ Iran
0
0

تر- سی به معنی قرار گرفته و گسترده در مقابل است و تر- ایسته یعنی ایستاده در سمت مقابل. یعنی بیان یک مفهوم با دو روش متفاوت.

ناشناس
۱۳۹۵/۱۱/۱۹
0
0

پس بعضیا میگنTeresa درسته و میگن tarsa برای زردشتیا اما teresa برای مسیحی ها

محمد
۱۳۹۹/۱۲/۲۴
1
0

نظرب نظرتون آیا اسم teresa برای دختر مناسبه؟


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.