اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قیرگون

نویسه گردانی: QYRGWN
قیرگون . (ص مرکب ) برنگ قیر. سیاه فام . (فرهنگ فارسی معین ) :
شب آمد جهان قیرگون شد برنگ
همه بازگشتند لشکر، ز جنگ .

فردوسی (از فرهنگ فارسی معین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
چشمه ٔ قیرگون . [ چ َ / چ ِ م َ/ م ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شب است که بعربی لیل خوانند. (برهان ). کنایه از شب . (از آنندراج )....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.