اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حریسة

نویسه گردانی: ḤRYS
حریسة. [ ح َ س َ ] (ع اِ) گوسپند به شب دزدیده . آن گوسپند که به شب بدزدند. ج ، حرائس . || دیوار از سنگ که برای گوسپندان سازند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حریثة. [ ح َ ث َ ] (ع اِ) یکی حرائث .
حریثة.[ ح ُ رَ ث َ ] (اِخ ) شاعری از عرب . دیوان او را ابوسعید سکری و جماعتی دیگر گرد کرده اند. (ابن الندیم ).
حریصة. [ ح َ ص َ ] (ع ص ) تأنیث حریص . || ابری که باران آن زمین را بخراشد از سختی . آن باران که پوست از روی زمین بردارد از سختی . (مهذ...
هریسه . [ هََ س َ / س ِ ] (اِ) از اغذیه ٔ مشهوره و بهترین حبوبات و لحومی که از آن ترتیب یابد گندم و گوشت مرغ است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). به...
هریصة. [ هََ ص َ ] (ع اِ) فراهم آمدنگاه آب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هریسه گر. [ هََ س َ / س ِ گ َ ] (ص مرکب ) هریسه پز. آنکه هریسه را خوب بپزد. (آنندراج ). رجوع به هریسه پز شود.
هریسه پز. [ هََ س َ / س ِ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه هریسه پزد و فروشد : جمله بازارها بسوخت و آغاز آن از دکان هریسه پزی بود. (تاریخ بخارا ص 113).
هریسه کردن . [ هََ س َ / س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پختن و ساختن هریسه . مهراکردن . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هریسه شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.