اجازه ویرایش برای همه اعضا

معتمد

نویسه گردانی: MʽTMD
این واژه تازى (اربى) است و برابر پارسى آن اینهاست: اُسْتَوان Ostavan (پهلوى: معتمد، موثق، امین،مطمئن) ، اُستیک Ostik (پهلوى: معتمد ، محرم ، رازدار) ، خُست Xost(معتمد ، مطمئن، مورد اعتماد) ، ماتَکْوَر Matakvar(پهلوى: معتمد ، موثق و ...) ، اَویزند Avizand(پهلوى:
معتمد، مورد اعتماد، مطمئن) ، سِجْرونته Sejrunte (پهلوى :سجرونتگ : معتمد، مورد اعتماد/اطمینان) ، سِجْرونیک Sejrunik (پهلوى: اعتمادشده، معتمد، مطمئن) ، وابریگانVabarigan (پهلوى: قابل اعتماد ، معتمد ، معتبر) ، اَوِسپاریکAvesparik (پهلوى: مورد اعتماد و اطمینان)
، اَپَستامیک Apastamik (پهلوى: قابل اعتماد ، مورد اطمینان و اتکا ، معتمد)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
معتمد. [ م ُ ت َ م َ ](ع ص ) اعتمادکرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مورد اعتماد،ثقه . امین . استو...
معتمد. [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) اعتمادکننده بر کسی . (غیاث ) (آنندراج ). || تکیه کننده . (ناظم الاطباء).
معتمد علیه . [ م ُ ت َ م َ دُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) آنکه بروی در چیزی اعتماد می کنند. صادق و امین و بادیانت و درست و راست . (ناظم ا...
معتمد علی ا. [ م ُ ت َ م ِ دُ ع َ لَل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی اﷲ و اعلام زرکلی ج 3 ص 910 شود.
معتمدعلی ا. [ م ُ ت َ م ِ دُ ع َ لَل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ...) احمدبن متوکل علی اﷲ ملقب به المعتمد علی اﷲ مکنی به ابوالقاسم پانزدهمین خلیفه ٔ ع...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.