اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رهام

نویسه گردانی: RHAM
رهام . [ رَ ] (ع ص ، اِ) گوسپند لاغر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
رهام . [ رُ ] (ع اِ) عدد بسیار. || مرغی که شکار نکند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رهام . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَهمَة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به رهمة شود.
رهام . [ رُهَْ ها ] ۞ (اِخ ) پسر گودرز که در جنگ دوازده رخ بارمان را کشت . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). نام پسر گودرز و بعد از کیخسرو به ملاز...
رهام رُهام، رُهام پسر گودرز و نوه کشواد، از سرداران بهرام‌گور در جنگ با خاقان چین، از پهلوانان ایران در شاهنامه که در جنگهای رستم شرکت میکرد واز ...
رُهام،از پهلوانان ایرانی شاهنامه فردوسی از نسل کشوادیان یا گودرزیان است. رُهام پسر گودرز و نوه کشواد زرین کلاه و همچنین پدر فرهاد بود، وی از سرداران ب...
رحام . [ رُ ] (ع اِ) بیماریی است در شکم گوسفند که مانع عمل لقاح گردد. (از متن اللغة). بیماریی است در شکم . (از اقرب الموارد) : بی رحمی و د...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
رهام
۱۳۹۰/۱۱/۲۸ Iran
0
0

معنایی که من برای واژه "رهام" (Raham) شنیده ام، نوعی باران با قطرات ریز می باشد که در مناطق کوهستانی ریزش می کند. پوش و نم باران، شبیه شبنم


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.