گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شهشناس نویسه گردانی: ŠHŠNAS شهشناس . [ ش َ ش ِ ] (نف مرکب ) مخفف شاه شناس . شاه شناسنده . شناسنده ٔ شاه : دیده میباید که باشد شه شناس تا شناسد شاه را در هر لباس . (امثال و حکم ص 846) (یادداشت مؤلف ).|| (ن مف مرکب ) که شاه او را شناسد. رجوع به شاه شناس شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود