اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کائنات

نویسه گردانی: KAʼNAT
کائنات . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کائنه و کائن . موجودات و مخلوقات . (غیاث ) (آنندراج ). || موالید ثلاثه . (بحر الجواهر). || آفریدگان . تمام چیزهائی که وجود دارند. ممکنات :
زینسوی آفرینش و زان سوی کائنات
بیرون و اندرون زمانه مجاورند.

ناصرخسرو.


جام کیخسرو است خاطر من
که کند راز کائنات اظهار.

خاقانی .


بجان عاقله ٔ کائنات یعنی تو
که کائنات قشوراند و حضرت تو لُباب .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 158).


دل گرسنه درآمد بر خوان کائنات
چون شبهتی بدید، برون رفت ناشتا.

خاقانی .


زیرنشین علمت کائنات
ما بتو قایم چو تو قائم بذات .

نظامی .


حدیث سعدی اگر کائنات بپسندد
بهیچ کار نیاید اگر تو نپسندی .

سعدی .


گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر دست بر کائنات .

سعدی (بوستان ).


اجل کائنات از روی ظاهر آدمی است و اذل ّ موجودات سگ . (گلستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کائنات جو. [ ءِ ت ِ ج َوو ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به کائنات الجوّ شود.
کائنات الجو. [ ءِ تُل ْ ج َوو ] (ع اِ مرکب ) هر حادثه که در فضا افتد چون رعد و برق و قوس و قزح و صاعقه و مه و گردبادو فلق شمالی و هاله و ش...
دنیای ماده ها
خاتون کائنات . [ ن ِ ءِ ] (اِخ ) کنایه از حضرت رسول (ص ) است . (آنندراج ). || کنایه از حضرت بتول صلوات اﷲ علیهاست . (آنندراج ). || کنایه از...
خواجه ٔ کائنات . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ی ِ ءِ ] (اِخ ) کنایه از حضرت رسول اکرم است . (یادداشت بخط مؤلف ).
کاینات . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاین . کائنات . بودنی ها. موجودات . (یادداشت مؤلف ) : ای بخود مشغول گشته چون نبات چیست نزد تو خبر زین کاینات ؟...
شب کاینات . [ ش َ ب ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم کون و فساد باشد. (برهان ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.