اجازه ویرایش برای همه اعضا

نادر

نویسه گردانی: NADR
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
نادر. [ دِ ] (ع ص ) اسم فاعل از ندر.(اقرب الموارد). رجوع به ندر شود. || (اِ) جمع اندر به معنی خرمن یا خرمن گندم است . (از منتهی الارب ). ر...
تپه نادر. [ ت َپ ْ پ َ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پائین ولایت است که در بخش فریمان شهرستان مشهد و در شصت و چهار هزارگزی خاوری فریمان و چهار...
نادر محمد. [ دِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) چهارمین فرمانروا از سلسله ٔ امرای جانی یا هشترخانی بخاراست . وی از سال 1050 تا 1057 هَ . ق . بر ولایات ...
نابالغ، طفل،اندک سال. تاریخ بیهقی.
نادر گلچین (زاده ۱۳۱۵ در رشت) هنرمند پیش‌کسوت آواز سنتی و از خوانندگان صاحب‌نام ایران است.[۱] گلچین از جمله خوانندگان صاحب سبک و دارای صدایی خاص خو...
نادر افتادن . [ دِ اُ دَ ](مص مرکب ) تنها افتادن . جالب واقع شدن : چنان نادر افتاده در روضه ای که بر لاجوردی طبق بیضه ای . سعدی . || کمتر اتف...
نادر تبریزی . [ دِ رِ ت َ ] (اِخ ) کلب علی متخلص به نادرا ۞ یا نادر ۞ از شاعران عهد صفویه است . نصرآبادی آرد: او هم زرگر و نقاش بوده و ا...
نادر کشمیری . [ دِ رِ ک َ ] (اِخ ) از شاعران فارسی گوی کشمیر است و این بیت را مؤلف نگارستان سخن از او نقل کرده :ما را به سیر لاله و گل دل ...
نادر دامغانی . [ دِ رِ ] (اِخ ) صاحب صبح گلشن آرد: «معروف به ملانادر دامغانی است و زبانش گویا به الفاظ نادر معانی است . از اشعار اوست :کارسا...
نادر اوفتادن . [ دِ دَ ] (مص مرکب )نادر افتادن . رجوع به نادر افتادن شود : دوران تو نادر اوفتاده ست کاین حسن خدا به کس نداده ست .سعدی .
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.