اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لحه

نویسه گردانی: LḤH
لحه . [ ] (اِخ ) شهرکی است به ناحیت پارس اندر میان کوه نهاده ، سردسیر، جایی آبادان و با کشت و برز و نعمت بسیار و مردم بسیار. (حدود العالم ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
لحح . [ ل َ ح َ ] (ع مص ) برچفسیدن چشم کسی به خم چشم او. (منتهی الارب ).
لحح . [ل َ ح ِ ] (ع ص ) مکان ٌ لحح ؛ جای تنگ . (منتهی الارب ).
لهه . [ ل ِ هَِ ] (اِخ ) دهی از بخش بندپی شهرستان بابل واقع در چهل هزارگزی جنوب بابل . کوهستانی و سردسیر. دارای 220 تن سکنه . آب آن از چشم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.