اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چندان

نویسه گردانی: CNDʼN
چندان . [ چ َ ] (اِخ ) شهریست بزرگواراز شهرستانهای چین . (فرهنگ اسدی ص 396). نام شهریست بزرگ از شهرهای چین . (برهان ). نام شهریست (رشیدی ). شهری از شهرهای ترکستان و چین (انجمن آرا) (آنندراج ). نام شهری بزرگ در چین . (ناظم الاطباء) :
رسیدند زی شهر چندان فراز
سپه خیمه زد در نشیب و فراز.

رودکی (از فرهنگ اسدی ).


سخن چندراندند زآن رزمگاه
وز آنجا به چندان گرفتند راه .

اسدی (از انجمن آرا).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
چندان . [ چ َ ] (اِ) چوب صندل راگویند. (برهان ). صندل باشد. (جهانگیری ). بمعنی چندن . (از رشیدی ). چوب صندل . (ناظم الاطباء) : هست بر لک لک ز ...
چندان . [ چ َ ] (ق مرکب )مقداری باشد مجهول و غیرمعین . (برهان ). مقدار نامعین و نامعلوم . (ناظم الاطباء). || گاهی بجای لفظ آنقدر استعمال میکن...
هم چندان . [ هََ چ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) هم چند. برابر. مساوی . به اندازه .(یادداشت مؤلف ) : به کشتن مسیلمه فریفته نشوی که دو همچندان ان...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.