اجازه ویرایش برای همه اعضا

کچل

نویسه گردانی: KCL
لهجه پارسی غور شخص را گویند که از هر دو پا لنگ باشد و درست راه رفته نتواند مثل شخص را گویند که مانند چاپلین راه رود
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
کچل . [ ک َ چ َ ] (ص ) شخصی را گویند که سر او موی نداشته باشد و زخم یا داغهای زخم داشته باشد و او را به عربی اقرع خوانند. (برهان ). بمعنی ...
کچل . [ ک ُ چ َ / ک َ چ َ ] (اِ) بمعنی کچک و آن جانوری باشد که مشک آب را پاره کند. (از برهان ). جانور مشک در. کچل و کچر یکی تصحیف است . (از...
کچل . [ ک ُ چ َ ] (ص ) بدرفتار و خراب و این هندی است . (غیاث اللغات ).
کچل . [ ک َ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان . تپه ماهور و سردسیر. سکنه 235 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
کَچَل° . به معنی تُپَل°، کسی را گویند که از هر دو پا لنگ باشد و در هنگام راه رفتن پاهای او بر زمین کشال شود لهجه پارسی غور
کچل ده . [ ک َ چ َ دِ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ رودبار سفلی در نور مازندران . (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران ص 150 و بخش انگلیسی ص 111). دهی...
قوری کچل . [ ک َ چ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان راه جرد شهرستان قم ، سکنه ٔ آن 20 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کچل آباد. [ ک َ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نعلین بخش سردشت شهرستان مهاباد. کوهستانی و جنگلی . معتدل . سکنه 158 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ...
کچل آباد. [ ک َ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل . کوهستانی و معتدل . سکنه 435 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
کچل آباد. [ ک َ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه از شهرستان سنندج . کوهستانی و سردسیر. سکنه 127 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.