اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الاک

نویسه گردانی: ʼLAK
الاک . [ اِل ْ لا ] (حرف ربط مرکب ) مخفف الاکه . مرکب از الا، ادات استثنا + که ، حرف ربط. مگر که . جز اینکه :
پای طلب از روش فروماند
می بینم و حیله نیست الاک
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ٔ کار خویش گیرم .

سعدی .


رجوع به الا شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
علاک . [ ع َ ] (ع اِ) آنچه خاییده شود. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): ماذاق علاکاً؛ نچشیده است چیزی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
علاک . [ ع َ / ع ُ ] (ع اِ) درختی است حجازی . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
علاک . [ ع ُ ] (ع اِ) چیزی که اندک خاییده شود. (ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ).
علاک . [ ع َل ْ لا ] (ع ص ) صمغفروش . (اقرب الموارد) (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.