اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دیص

نویسه گردانی: DYṢ
دیص . [ دَ ] (ع اِ) نشاط برای سائس . || حرکت بمنظور فرار. (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
دیث . [ دَ ] (ع مص ) نرم و آسان گردیدن . (از ذیل اقرب الموارد).
دیس . [ دَ ] (ع اِ) پستان . (قاموس ) پستان . لغت عراقی است .(منتهی الارب ). ثدی . (ناظم الاطباء). || حمله و سر پستان . || پیزر. (ناظم الاطب...
دیس . [ ی َ ](ع اِ) ج ِ دیسة. (منتهی الارب ). رجوع به دیسة شود.
دیس .(ع اِ) ج ِ دیسة. (تاج العروس ). رجوع به دیسة شود.
دیس . (ع اِ) کلمه ای است دخیل بمعنای گیاههایی که در آب روید و از آن حصیر سازند. (از معجم الوسیط). اسل . سمار. نی بوریا. سخونوس الاجامی . کو...
دیس . (پسوند) ۞ صورتی دیگر از دیز، دس ، دیسه به معنی گون . وش . فش . (یادداشت مؤلف ). همتا و مانند و شبیه ونظیر. (برهان ). شبیه و مانند. (جه...
دیس . (اِخ ) بنابروایت طبری (چ لیدن ص 154) نام فرزند سیامک است . (از حاشیه ٔ تاریخ سیستان ص 3 چ بهار).
شکل، فرم. دیسیدن دیسار ( کارنام = اسم فعل) دیسش ( نام کنش) دیسنده ( نام کاروَر) دیسیده ( نام کارگیر) - دیس ( پسوند شکل ) مانند ماهدیس، دیساو...
دئث .[ دِ ] (ع اِ) کینه که از دل نرود. (منتهی الارب ).
سمن دیس (ص مرکب) همانند یاسمن، نظیر گل سمن، شبیه گل صد برگ یاسمنی
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.