اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

توجیه کردن

نویسه گردانی: TWJYH KRDN
توجیه کردن . [ ت َ / تُو ک َ دَ ](مص مرکب ) موجه ساختن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || توجیه کردن کلامی را؛ تأویل کردن آن . معنی به کلمه یا کلامی دادن . معنیی به عبارت یا کلمه یا عمل کسی دادن . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). تعبیرو تفسیر کردن . حجت و برهان آوردن . || در تداول عوام ، خرجی یا ضرری یا تاوانی را سرشکن کردن . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). || شناسا کردن . آشنا کردن . قابل انطباق کردن فرد را با محیط، و این بیشتر در ارتش متداول است . رجوع به توجیهی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.