اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چیچک

نویسه گردانی: CYCK
چیچک . [چی چ َ ] (اِ) در ترکی به معنی گل است . (از آنندراج ). گل که به تازی ورد خوانند. (از سروری ). چچک (سروری ). || به معنی آبله لفظ ترکی است . (غیاث اللغات ). جُدَرّی مرضی که امروز به آبله معروف است . این معنی نیز از معنی گل مأخوذ است که ترکی است . (یادداشت مؤلف ). جدری به «یای » نسبت . غُضاب و غِضاب . نَفطَه . نِفطِه . نَفِطَه . ارض مجدره ؛ زمینی که در آن مردم را چیچک بسیار گیرد. تجدیر؛ چیچک برآوردن . تقشقش ؛ به شدن از چیچک . جدر؛ چیچک برآوردن . مجدر؛ چیچک برآورده شده . مجدور؛ چیچک برآورده شده . (منتهی الارب ).
- چیچک زده ؛ آنکه به مرض چیچک گرفتار شده باشد. که بیماری چیچک گرفته باشد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
چیچک آباد. [ چی چ َ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه . در 18هزارگزی ساوه و 10هزارگزی راه ساوه به قم در جلگه واق...
ساری چیچک . [ چی چ َ ] (اِخ ) کوهی است در بخش شاهپور آذربایجان . در مرز ایران و ترکیه و علائم مرزی بر ارتفاعات آن قرار دارد. (از فرهنگ جغرا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.