سرس
نویسه گردانی:
SRS
سرس . [ س ِ ] (اِ) اسم هندی لحیةالتیس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (الفاظ الادویه ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
سرس . [ س َ رَ ] (ع مص ) نامرد شدن . || جماع نکردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فرزندی نشدن کسی را. (آنندراج ). باردار نک...
سرس . [ س َ رِ ] (ع ص ) کسی که مردی نداشته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کسی که جماع نکند. (منتهی الارب ) (آنندراج )...
سرس . [ س ِ رِ ](اِخ ) خواهر ژوپیتر و در یونان قدیم ربةالنوع زراعت معروف بود. (از تاریخ تمدن قدیم ایران ). و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 856...
صرص . [ ] (ع اِ) ماهی خشک شده . (دزی ج 1 ص 827).