اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مزیل

نویسه گردانی: MZYL
مزیل . [ م ُ زَی ْ ی ِ ] (ع ص ) جدا کننده و پراکنده کننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مزیل . [ م ِزْ ی َ ] (ع ص ) مرد زیرک پاکیزه خوی . مزیال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
مزیل . [ م ُ ] (ع ص ) دورکننده از جای . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دورکننده ٔ آثار چیزی . (آنندراج ) (غیاث ). ناسخ . (یا...
مزیل . [ م ُ زَی ْ ی َ ] (ع ص ) جداشده و پراکنده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
تجنیس مزیل . [ ت َ س ِ م ُ زَی ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دوم [ از نوع ششم ، تجنیس بالتخلیه ] مزیل ، که آن در حرف اول متغایر و در بواقی...
مذیل . [ م َ ] (ع ص ) بسیار تفته و بی قرار. (منتهی الارب ). مریضی که قرار و آرام ندارد و ضعیف است . (از اقرب الموارد). رجوع به مذل و مذال شو...
مذیل . [ م ُ ذَی ْ ی َ] (ع ص ) درازدامن : رداء مذیل ؛ چادر درازدامان . (از منتهی الارب ). با دامن بلند. (یادداشت مؤلف ). طویل الذیل . (اقرب الموار...
تجنیس مذیل . [ ت َ س ِ م ُ ذَی ْ ی َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به تجنیس زاید شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.