اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کسک

نویسه گردانی: KSK
کسک . [ ک َ س َ ] (اِ) قلیه ٔ گوشت باشد. (آنندراج ) (برهان ) (از ناظم الاطباء) :
هرگز نبود خاک به شوری نمک
وز خاک چگونه می بسازند کسک .

عمعق (از آنندراج ).


۞
|| نام پرنده ای هم هست سیاه و سفید که او را عکه گویند و به عربی عقعق خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غلبه بود یعنی عقعق . (لغت فرس ) :
هرگز نبود شکر به شوری نمک
نه گاه شکر باشد چون باز کسک .

محمودی (از لغت فرس ).


۞
|| به ترکی به معنی کلوخ باشد.(برهان ). کلوخ و پاره ای از خشت و از دیوار شکست خورده . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
اصطلاح عامیانه برای ترانه های شاد که محتوای عمیقی ندارند و صرفا جهت شادی خوانده می شوند. شاید بتوان برخی آواز های شهرام شبپره و یا اندی را برای این من...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.