اجازه ویرایش برای همه اعضا

مرکب

نویسه گردانی: MRKB
(morakkab) این واژه عربی است و آریایی جایگزین، اینهاست: مکا makâ (سغدی)، گومیگ gumig (مانوی: gumeg)**** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
مرکب . [م َ ک َ ] (ع مص ) مصدر رُکوب است در تمام معانی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رکوب شود.- یوم المرکب ؛ روزی که خلی...
مرکب .[ م َ ک َ ] (ع اِ) برنشستنی از ستور. (منتهی الارب ). اسب . آنچه برآن سوار شوند از قسم مواشی ، اکثر به معنی اسب مستعمل است . (از غیاث ) (...
مرکب . [ م ُ رَک ْک ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ترکیب . رجوع به ترکیب شود. || زین و یراق ساز. (از انساب سمعانی ).
مرکب . [ م ُ رَک ْ ک َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی است از ترکیب . آمیخته . درپیوسته : کریمی به اخلاقش اندرمرکب بزرگی به درگاه او بر مجاور. فرخی...
مُرَکَّب مایعی حاوی رنگ‌دانه است که جهت رنگ‌آمیزی، رسّامی، طراحی یا خطاطی به‌وسیلهٔ قلم یا قلم‌مو به‌کار می‌رود. از انواع مرکّب‌های غلیظ‌‏تر برای چاپ ...
(markab) این واژه عربی است و آریایی جایگزین، این است: هوزان huzân (اوستایی: huzâna) **** فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هفت مرکب . [ هََ م َ ک َ ] (اِ مرکب ) سبعه ٔ سیاره : از پشت چارلاشه فرودآمده چو عقل بر هفت مرکبان فلک ره بریده ایم .خاقانی .
تب مرکب . [ ت َ ب ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حمی مرکبه . آن است که سبب تب دو خلط باشد یا بیشتر. (بحر الجواهر). رجوع به تب و ...
مرکب دان . [ م ُ رَ ک ک َ ](اِ مرکب ) محبره . دوات . دویت . (زمخشری ). دوات دان .
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.