اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برآهختن

نویسه گردانی: BRʼAHḴTN
برآهختن . [ ب َ هَِ ت َ ] (مص مرکب ) مخفف برآهیختن . برکشیدن باشد مطلقا. (برهان ) (آنندراج ). آختن :
برآهخت پس تیغ تیز از نیام
بغرید چون شیر و برگفت نام .

فردوسی .


چون برآهختی ز تن شرم ای پسر
یافتی دیبا و اسب و اوستام .

ناصرخسرو.


بفکن سپر چو تیغ برآهخت و تیر
غرّه مشو بلابه ٔ مرد افکنش .

ناصرخسرو.


اگر آتش فشان خنجر برآهختی بکوه اندر
شود آتش چو خاکستر ز هیبت در دل خارا.

عبدالواسع جبلی .


- برآهختن از بند ؛ از بند برآمدن و رها شدن :
کنون سر برآهختی از بند خویش
برون آمدی بر خداوند خویش .

(گرشاسب نامه ).


رجوع به آختن و آهیختن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.