اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

توجیه

نویسه گردانی: TWJYH
توجیه . [ ت َ ] (ع مص ) روی فراگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). روی فا چیزی کردن . (زوزنی ). روی سوی کسی کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). گردانیدن روی بسوی چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ): وجهت الیک توجیهاً؛ روی آوردم بتو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :
بنده رااز تو سوءالیست به توجیه سؤال
نکند مردم پاکیزه سیر جز تکریم .

سعدی .


|| کسی را گسیل کردن به کاری . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد): وجهته فی حاجة و وجهت الیها کذلک ؛ گسیل کردم او را به حاجتی و فرستادم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || و فی المثل : وجه الحجر وجهة ما له ُ (بالنصب و الرفع)؛ ای تدبیر امر کن به روشی مناسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اقرب الموارد شود. || بزرگ و باقدر گردانیدن ، یقال : وجه الامیر زیداً. (منتهی الارب ) (از آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چیزی بر یک نسق کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بر یک روش گرداندن چیزی را. (ناظم الاطباء). || بر یک روش کردن باران زمین را. || مایل به شمال نشاندن نخله را تا راست گرداند آنرا باد شمال . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مائل شدن دست و پاهای اسب یا نزدیکی تندی پس سم و پی پای و دست به سمها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نخست برآمدن هر دو دست اسب کره از شکم مادر وقت زادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بیرون رویه میل کردن سم ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نیک بیان کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || پیچیدگی است در هر دو بند دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از عیبهای خلقیه ٔ اسب است . رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 26 شود. || (اصطلاح بدیع) سخنی گفتن که محتمل دو معنی بود چنانکه کسی درباره ٔ خیاطی یک چشم گفت :
خاط لی عمروقبا
لیت عینیه سوا.
که محتمل است از مساوی بودن هر دو چشم ، کور بودن و یا بینا بودن را اراده کرده باشد. (از تعریفات جرجانی ). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || ایراد کلام بر وجهی که کلام خصم بدان مندفع گردد. و گفته اند بر وجهی که منافی کلام خصم باشد. (از تعریفات جرجانی ). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || بیان نیک و توضیح و تفسیر و دلیل و حجت . (ناظم الاطباء). تعبیر کردن . معنی کردن . تأویل کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || ترتیب حساب و حواله ٔ برات دیوانی . (ناظم الاطباء). ج ، توجیهات : و اسم توزیعات و علاوات و سمت توجیهات و محالات و رسم تحصیصات و حوالات حذف و محو کنند. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 140). رجوع به ترکیبهای این کلمه شود. || (اِ) (اصطلاح عروض ) در شعر حرفی است که قبل حرف رَوی ّ در قافیه ٔ مقیدواقع شود و آن را بهر حرف و حرکت که خواهند تغییر دهند، کقول امری ءالقیس :
«انی أفِرّ» مع قوله «صُبُرْ» و «الیوم ُ قَرّ».
و قیل التوجیه اسم لحرکاته و اما الحرف فیسمی الدخیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شمس قیس آرد: حرکت ماقبل رَوی ّ ساکن است و رَوی ّ ساکن را مقید خوانند یعنی از حرکت بازداشته چنانکه :
زهی بقاء تو دوران ملک را مفخر.
راء رَوی ّ است و حرکت خاء توجیه و این حرکت را ازبهر آن توجیه خواندند که حرف رَوی ّ را در دو حالت مختلف ، دو روی است . اگر مقید است روی او سوی ماقبل خویش است و اگر مطلق است روی او سوی مابعد خویش است ، پس حرکت ماقبل رَوی ّ مقید توجیه اوست سوی ماقبل ... و اختلاف توجیه بهیچ حال جایز نباشد و پیش از این گفته ایم که چون رَوی ّ موصول باشد حرکت ماقبل آن را توجیه نخوانند... (المعجم فی معاییر اشعار العجم چ دانشگاه صص 204-205).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: پاساو pâsâv (کردی)*** فانکو آدینات 09163657861
توجیه نویس . [ ت َ / تُو ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه حواله ٔ برات دیوانی را می نویسد. (ناظم الاطباء). رجوع به توجیه شود.
توجیه پذیر. [ ت َ / تُو پ َ ](نف مرکب ) قابل توجیه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
توجیه سخن . [ ت َ / تُو هَِ س ُ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد بلغا آنست که نسبت افعال و اقوال و حرکات و سکنات و جز آن بر هر ذاتی موافق...
توجیه کردن . [ ت َ / تُو ک َ دَ ](مص مرکب ) موجه ساختن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || توجیه کردن کلامی را؛ تأویل کردن آن . معنی به کلمه...
توجیه محال . [ ت َ / تُو هَِ م ُ /م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد بلغا آنست که ازدواج ضدین و اجتماع نقیضین را صورت بندد، مثاله شعر:در میا...
توجیه واقع. [ ت َ / تُو هَِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد بلغا آنست که در وصف چیزی و شرح حالی صورت واقعه را توجیه کند، مثلاً واقع آنست...
معنی دادن به کلامی که صاحب آن کلام با آن معنی یا تفسیر موافق نخواهد بود
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.