موس موس
نویسه گردانی:
MWS MWS
موس موس . (اِ صوت ) حکایت آواز و صوت لبها که بهم آید و نفس آرام و به توالی به درون کشیده شود خوشایند کودک یا جلب توجه او را.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
موس موس کا. (مازنی ) کون کون بازی .گونه ای از همجنس بازی کودکانه است که دو پسر با رضایت هم انجام میدهند.
موس موس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آواز برآوردن از لبهای جمعآمده و نفسهای آرام به توالی به درون کشنده . || (اصطلاح عامیانه ) دم جنبان...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
لیبریوس ماکسی موس . [ ب ِ ] (اِخ ) ۞ نام مردی رومی به روزگار اشکانیان . رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2466 شود.