اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرمانشاهی

نویسه گردانی: KRMANŠAHY
کرمانشاهی . [ ک ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کرمانشاه . از مردم کرمانشاه . (فرهنگ فارسی معین ). || ساخته و پرداخته یا حاصل از ناحیه ٔ کرمانشاه ، چون : گیوه ٔکرمانشاهی و روغن کرمانشاهی . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
امید کرمانشاهی . [ اُ دِ ک ِ ] (اِخ ) میرزا عباس ... بنا بنوشته ٔ صاحب مجمعالفصحا در روزگار خود از شاعران نام آور و از مداحان محمدشاه قاجار ومردی ...
حسن کرمانشاهی . [ ح َ س َ ن ِ ک ِ ] (اخ ) تهرانی حکیم عارف . وی در مدرسه ٔ دانکی و مدرسه ٔ زنوزی درس می گفت . در شمس التواریخ و سالنامه ٔ پار...
پرتو کرمانشاهی از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد این مقاله در معرض ویرایش‌های بسیاری قرار دارد چراکه دربارهٔ یک فرد تازه‌درگذشته است. اطلاعاتی همچون شرایط ...
انجم کرمانشاهی . [ اَ ج ُ م ِ ک ِ ] (اِخ ) میرزا کریم خان . از شاعران قرن سیزدهم بود. (از تذکره مدایح معتمدی نسخه ٔ خطی کتابخانه خصوصی حاج ...
بیدل کرمانشاهی . [ دِ ل ِ ک ِ ] (اِخ ) محمدبن میرزا علی محمد اصلش از چلاب مازندران و از بنی اعمام میرزا علیقلی متخلص به اقبال . در ایام کودک...
غیرت کرمانشاهی . [ غ َ رَ ت ِ ک ِ ] (اِخ ) سیدعبدالکریم بن عباس . متوفی به سال 1275 هَ . ق . او راست : «دلنامه » که منظومه ٔ فارسی است . (از ال...
مخزن کرمانشاهی . [ م َ زَ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش عبدالمحمد واز معارف نجبا و صاحب خط بوده و به معلمی فرزندان اعیان می گذرانیده است . در سال 1...
مشفق کرمانشاهی . [ م ُ ف ِ ق ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش پیر مرادبیک و اصلش از زنگنه و در جوانی ملازم زندیه و در پیری مربی فرزندان امرای شهر شیراز ...
نامی کرمانشاهی . [ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) از شاعران متأخر کرمانشاه است . هدایت آرد: «از اجله ٔ شعرای این عهد بوده و مداحی حکام آن بلده [ کرمانشا...
بررسیھای تاریخی و نوشتارھای ادبی اخیر که پھلوان گلزار کرمانشاھی را به تصویر کشیدھ اند٬ داوری تاریخ است در ارزش ھای انسانی. تاریخ ما پر از مکر و نیرنگ ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.