تغذیه
نویسه گردانی:
TḠḎYH
تغذیه که واژه ای عربی است در پارسی امروز دارای دو معنی است: 1ـ خوراندن که با فعل کردن به کار می رود و گفته می شود تغذیه کردن؛ که در سغدی خویر xvir گفته می شد و می توان امروزه به جای تغذیه اِخویر یا پروژ parvež را به کار برد. 2ـ خوراک. که با فعل دادن به کار می رود و گفته می شود تغذیه دادن. که در این معنی می توان واژه ی پهلوی واسان یا اوستایی پیتو pitu را به کار برد. ****فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۷ ثانیه
نیاز انسان به غذا یکی از احتیاجات ذاتی یا فیزیولوژیک است که مهمترین عامل بقای زندگی و طول عمر میباشد. احتیاج به غذا دائمی است و ارگانیسم را مجبور می...
سو تغذیه. املاءِ ناصحیح «سوء تغذیه». واژۀ «سوء» بمعنی از جمله «بدی» است و بنابر این «سوء تغذیه» بمعنی «بدی تغذیه» است (رجوع شود به «تغذیة»). قابل توجه...
تغذیه دادن .[ ت َ ی َ دَ ] (مص مرکب ) غذا دادن . (ناظم الاطباء).
تغذیه کردن . [ ت َ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غذا خوردن و پرورش دادن . (ناظم الاطباء).
تغذیه ایرانیان در طول تاریخ
اصلاحات زرتشت موقعی صورت گرفته است که عدهای از اقوام آریائی از حالت صحراگردی به حالت شهرنشینی و ده نشینی در می آمدند ...
تغذیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) خورش دادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پرورانیدن . (تاج المصادر ...
تغزیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) برانگیختن بر کارزاردشمن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تقذیة. [ ت َ ذِ ی َ ] (ع مص ) خاشاک از چشم بیرون کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). خاشاک انداختن در چشم یا برآوردن . ضد است . (منتهی ال...
تقزیح . [ ت َ ] (ع مص ) توابل در دیگ کردن . (زوزنی ). توابل در دیگ ریختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازآنندراج ) (از اقرب الموارد). || ...
تقزیة. [ ت َ زِ ی َ ] (ع مص ) بر زمین افکندن و کشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).