صبن
نویسه گردانی:
ṢBN
صبن . [ ص َ ب َ ] (ع مص ) بازداشتن هدیه یا برّ یا معروف را ازکسی . (منتهی الارب ). قدح شراب و هدیه و جز آن از کسی بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || گرفته زدن کعبتین . (تاج المصادر بیهقی ). صبن المقامر الکعبتین (صبناً)؛ هر دو کعبتین را در دست راست و برابرکرده زد قمارباز. (منتهی الارب ). سواهما فی کفه فضرب بهما. (اقرب الموارد). || صبن عنه الکاس (صَبناً)؛ برگردانید از وی کاسه را. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ثبن . [ ث َ ] (ع مص ) ثِبان . || درنوشتن عطف جامه و دوختن آن . || دامن بردوختن . || فراهم آوردن نیفه ٔ ازار را از پیش . خبن . || در دا...
ثبن . [ ث ُ ب َ ] (ع اِ) ج ِ ثُبنة.
سبن . [ س َ ب َ ] (اِخ ) موضعی است که منسوب است بدان سبنیه که نوعی از لباس است که از کتان درست کنند. (معجم البلدان ). دهی است ببغداد....