تبحلس
نویسه گردانی:
TBḤLS
تبحلس . [ ت َ ب َ ل ُ ] (ع مص ) فراغت . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط): جاء یتبحلس ؛ ای فارغاً لا شی ٔ معه . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط)؛ آمد در حالی که فارغ بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تبهلس . [ ت َ ب َ ل ُ ] (ع مص ) ناگاه رسیدن کسی از جایی بی هیچ چیز. (اقرب الموارد) (قطرالمحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناگاه رفتن کسی از...
تبهلص . [ ت َ ب َ ل ُ ] (ع مص ) تبلهص . (قطر المحیط) (منتهی الارب ).خارج شدن مرد از لباس خود. (قطر المحیط). برآمدن مرد از جامه . (منتهی الارب )...