اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

استادالدار

نویسه گردانی: ʼSTADʼLDʼR
استادالدار. [ اُ دُدْ دا ](اِخ ) ابوالفرج بن مظفر. رجوع به ابن تعاویذی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
استادالدار. [ اُ دُدْ دا ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) وکیل دار. استاد سرای . یکی از مناصب عهد خلفای عباسی : اما وزیر ابن یونس چون ببغداد آمد ناصر ...
استادالدار. [ اُ دُدْ دا ] (اِخ ) لقب ابن علقمی محمد ملقب به مؤیدالدین . رجوع به ابن علقمی شود.
استادالدار. [ اُ دُدْ دا ] (اِخ ) ابن تعاویذی . رجوع به ابن تعاویذی شود.
استادالدار. [ اُ دُدْ دا ] (اِخ )اقماری ملقب بعزّالدین : و من منازلها [ منازل بین بلبیس و غزه ] قطیا... و کان الأمیر بها فی عهد وصولی الیها ...
استادالدار. [ اُ دُدْ دا ] (اِخ ) عضدالدین بن رئیس الرؤسا، دارمی . رجوع به عضدالدین و حبیب السیر جزء3 از ج 2 ص 117 و 118 و جزء4 از ج 2 ص 13 شود.
حسام الدین استادالدار. [ح ُ مُدْ دی اُ دُدْ دا ] (اِخ ) یکی از چند امیر که در اطراف دمشق یاغی شده بودند. وی در دوم رمضان بدست قتلغشاه کشته...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.