اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرسه

نویسه گردانی: KRSH
کرسه . [ ک ُ رَ س َ / س ِ ] (اِ) چرک و ریم را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به کرس و کرسنه شود. || موی پیچیده و مجعد را نیز گفته اند. (برهان ) (ناظم الاطباء). بمعنی موی مجعد شاهدی نیافتم فقط در لغت اسدی چ پاول هورن در کلمه ٔ فش این بیت از منجیک آمده است و هرچند معنی بیت معلوم نیست ، معهذا کلمه کرسه نیست و به گمان من کوسه است و شاید همین سبب تصوروجود چنین کلمه یا چنین معنی شده باشد :
جنگ کرده نشسته اندر زین
بر تن کرسه دم ریخته فش .

؟ (یادداشت مؤلف ).


رجوع به کرس شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
کرسة. [ ک ِ س َ ] (ع اِ) اصل هر چیز. || بول و سرگین درهم نشسته . (برهان ) (از ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.