اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حریره

نویسه گردانی: ḤRYRH
حریره . [ ح َ رَ ] (ع اِ) مرهم رقیق القوام . || آردهاله ، و آنرا از آرد گندم کنند. (زمخشری ). نوعی از طعام که آردی است با شیر و روغن پزند. ج ، حریر. (منتهی الارب ). در قدیم طعامی بوده است رقیق از آرد و روغن . (بحر الجواهر). حساء و امروز با آرد برنج و شکر و شیر و گاه با کوبیده ٔ بادام و شکر و شیر و گاه با نشاسته و شکر و شیر پزند و به اختلاف حریره ٔ بادام و حریره ٔ آردی و حریره ٔ نشاسته ای گویند :
بسا کسا که ندیم حریره و بره است
و بس کسی است که سیری نیابد از ملکش ۞ .

ابوالمؤید.


و اذا طحن [ السلت ] ... و عمل من دقیقه حریرة اعنی حساءً خفیفاً... نافع من داءالموم و الهذیان . (ابن البیطار).
- حریره ٔ آرد ؛ ۞ طعام که از شیر وآرد پزند.
- حریره ٔ سیب ؛ ۞ از سیب رنده کرده و شکر پزند.
- حریره ٔ نشاسته ؛ نشاسته که به آب حل کرده پزندو شکر در آن کرده خورند و بی شکر بدان آهار جامه دهند. آهار ۞ . آهر. شو. شوی . آش .
|| آب چلو. آشام . آشاب . آبریس . || جامه ٔابریشمین . نوعی از جامه ٔ ابریشمین . ج ، حریر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
حریره ٔ بادام . [ ح َ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حریره ای که در آن بجای آرد، شیره ٔ بادام را بکار برند.
حریرة. [ ح ُ رَ رَ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک نخله ، میان ابواء و مکه که چهارمین جنگ از حرب الفجار آنجا رخ داد و نام آن واقعه یوم الحریرة اس...
حریرة. [ ح ُ رَ رَ ] (اِخ ) (یوم ...) یکی از أیام عرب . چهارمین مرحله ٔ حرب الفجار است که در حریرة نزدیک عکاظ رخ داد. و خداش بن زهیر درباره ٔ...
هریرة. [ هََ رَ ] (اِخ )ناحیتی است که آخر دهناء باشد. (از معجم البلدان ).
ابن ابی هریره . [ اِ ن ُ اَ هَُ رَ رَ ] (اِخ ) ابوعلی . از علمای شافعی . او راست : کتاب المسائل . کتاب التعلیق فی الفقه و المسائل . (ابن الندیم )...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.