ظهراب
نویسه گردانی:
ẒHRʼB
وقتی نطفه فردی به هنگام ظهر بسته شود نام او را ظهراب می گذارند
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
زهرآب . [ زَ ] (اِ مرکب ) زهراب . زهرابه . آب زهرآلوده . (فرهنگ فارسی معین ). آبی که در آن زهر تعبیه بود. (شرفنامه ٔ منیری ). آب زهرآلود. (ناظ...
زهرآب . [ زَ / زُ ] (اِ) بلبل . عندلیب . (ناظم الاطباء). رجوع به زهرابی شود.
زهرآب دار. [ زَ ](نف مرکب ) زهرآب گون . فولاد اعلا. (ناظم الاطباء). || آب زهرداده . به آب زهر فروبرده : همان تیز ژوبین زهرآب دارکه بر آهنین ...
زهرآب گون . [ زَ ] (ص مرکب ) زهرآب دار. فولاد اعلا. (ناظم الاطباء). || به رنگ زهرآب . (از فهرست ولف ). || همچنان زهرآب کاری و کشنده : همه...
زهرآب داده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) تیغ یا شمشیری که به آب زهر فروبرده باشند تا کارگر گردد. کشنده . زهرناک . زهرآگین . به زهرآلوده . مذرب ...
زهرآب دادن . [ زَ دَ ](مص مرکب ) زهرآلود کردن شمشیر و جز آن را. تذریب .