اجازه ویرایش برای همه اعضا

حرام

نویسه گردانی: ḤRʼM
این واژه تازى (اربى) است و برابرهاى پارسى آن چنینند : اَرُبا Aroba (پهلوى: حرام ، نامشروع ، غیرمجاز) ، اَنِخْوَردار Anexvardar (پهلوى: خوردنى حرام ، آنچه خوردنش شرعاً حرام است) ، اَرواک Aravak (پهلوى: حرام ، غیرمجاز ، ناروا) ، اَشایست Ashayest (پهلوى:
حرام ، ناشایست و ناروا ، نابجا) ، اَپیدات Apidat (پهلوى: حرام ، نامشروع ، غیرشرعى) ، اَداد Adad (پهلوى: حرام ، نامشروع ، غیرقانونى) ، کِرینیک Kerinik (پهلوى: تحریم شده ، حرام )، اَرُبایى Arobayi (پهلوى: اَرُباییهْ : حرمت ، حرامیت ، عدم مشروعیت) اَنِخْوَردارى
Anexvardari (پهلوى: اَنِخْورداریهْ : حرمت خوردنى ها ، شرعاً حرام بودن یک خوردنى) اَرُواکى Arovaki (پهلوى: اَرُواکیهْ : حرمت ، ناروایى ، حرامى ، ممنوعیت ، عدم مشروعیت) اَپیداتى Apidati (پهلوى: اَپیداتیهْ : حرمت ، ممنوعیت ، عدم مشروعیت و قانونیت) اَدادى Adadi
(پهلوى: اَدادیهْ : حرامیت ، حرمت ، عدم مشروعیت) در پهلوى کِرینیدن Kerinidan (پهلوى: کِرینیتن: تحریم کردن ، حرام کردن اَرُواکینیدن Arovakinidan (پهلوى: اَرُواکینیتن: تحریم کردن، غیرمجاز اعلام کردن، ناروا دانستن
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
حرام . [ ح َ ] (ع مص ) منع کردن . (غیاث اللغات ). حظر. ممنوع کردن چیزی را. اِحْماء. حرمت . || ناروا شدن . (زوزنی ). ناروا گردیدن . در حال تعدی...
حرام . [ ح ِ ] (ع مص ) گشن خواه شدن سگ ماده و هر ماده از ذوات الظلف (چارپایان سم شکافته ): حَرِمَت الذئبة و الکلبة و کل انثی من ذوات الظلف...
حرام . [ ح َ ] (ع ص ) ناروا. ناشایسته . ناشایست . محرم . محظور. ممنوع . شفور. شفود. شغور. عملی که ترکش راجح و از فعلش هم منع باشد. حرمت . منکر....
حرام . [ ح َ ] (اِخ ) نام محله و خطه ٔ بزرگی است در کوفه که آن را بمناسبت نسبت به حرام بن کعب بنی حرام گویند. || و نیز بنی حرام محله ٔ...
حرام . [ ح َ ] (اِخ ) موضعی به جزیره است و گمان کنم که کوه باشد.
حرام . [ ح َ ] (اِخ ) رجوع به مسجدالحرام شود.
حرام . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی کعب . از صحابه است . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
حرام . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سعدبن مالک بن سعدبن زیدبن مناةبن قیم . جد بطنی از تمیم است که در خطه ای از کوفه بهمین نام سکنی داشته اند. (مع...
حرام . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عثمان مدنی . از اعلام است . (منتهی الارب ).
حرام . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عوف بلوی . صحابی است . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.