اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پگه

نویسه گردانی: PGH
پگه . [ پ َ / پ ِ گ َ ] (ق مرکب ) مخفف پگاه است که سحر و صبح [ زود ] باشد. (برهان قاطع) :
فریدون پگه کرد سوری چنین
که به زان نبد دیده فغفور چین .

اسدی (گرشاسب نامه نسخه ٔ مؤلف ص 319).


تو رو زو ره پوزش من بجوی
که فردا من آیم پگه نزد اوی .

اسدی (ایضاً ص 30).


پگه آمد ولیک دیر آمد.

سنائی .


کاس می و قول کاسه گر خواه
چون کوس پگه فغان برآورد.

خاقانی .


از پگه حمال آورد او چو باد
زود آن صندوق بر پشتش نهاد.

مولوی .


گفت قصد کعبه دارم از پگه
گفت هین با خود چه داری زاد راه .

مولوی .


|| زود :
کاله ٔ معیوب بخریده بدم
شکر کز عیبش پگه واقف شدم .

مولوی .


صاحب فرهنگ رشیدی گوید پگاه و پگه اصح به بای تازی است . لکن این گفته ظاهراً براساسی نیست .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
پگه خیز. [ پ َ /پ ِ گ َ ] (نف مرکب ) مخفف پگاه خیز؛ آنکه بامداد زود از خواب برخیزد. سحرخیز. بَکِرِ. بَکُرُ : ز نخجیر و از می بپرهیز باش بشب دیر ...
پگه خیزی . [ پ َ / پ ِ گ َ ] (حامص مرکب ) مخفف پگاه خیزی . سحرخیزی . بُکور : چون غراب اندر پگه خیزی علم بیرون زنیم سوی طاوسان بستانی هزار آو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.