اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خدیج

نویسه گردانی: ḴDYJ
خدیج . [ خ ُ دَ ] (اِخ ) ابن رافعبن عدی الانصاری الاوسی الحارثی والدرافع...بغوی و تابعان او، او را از جمله صحابیان آورده اند،از او حدیثی روایت کرده اند که وهمی است . طبرانی از طریق عاصم بن علی از شعبه از یحیی بن ابی سلیم روایت کرد و گفت : از عبایةبن رفاعه شنیدم که از جد خود نقل کرد و گفت : جد من چون مرد چهار چیز باقی گذارد. جاریه ای و ناضحی (شتر آبکش ) و عبد حجامی و زمینی ، پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم درباره ٔ آنها چنین گفت : فی الجاریة نهی عن کسبها و قال فی الحجام ما اصاب فاعلفه الناضح و قال فی الارض ازرعها اودعها. در این حدیث بحث ها رفته است . در ناقلین یا منسوبان به این حدیث شک بسیار شده است و نیز درباره ٔ خدیج احادیث دیگری نقل شده است . رجوع به الاصابه ج 1 قسم 1 ص 106 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خدیج . [ خ َ ] (ع ص ، اِ) بچه انداخته ٔ ناقه پیش از اتمام مدت حمل . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از معجم الوسیط) (از تاج ...
خدیج . [ خ ُ دَ ] (اِخ ) نام خادم هشام بن عبدالملک است . چون هشام یوسف بن عمر را از تعذیب خالد قشیری منع کرد، یوسف بن عمر از این امر سخت بر...
خدیج . [ خ ُ دَ ] (اِخ ) ابن سالم رجوع به خدیج بن سلامةبن اویس بن عمروبن کعب بن الفرات البلوی در این لغت نامه شود.
خدیج . [ خ ُ دَ ] (اِخ ) ابن سلامه بن اویس بن عمروبن کعب بن الفرات البلوی حلیف بنی حرام بوده . بعضی او را: «ابن سالم بن اوس بن عمرو» و بعض...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.