اجازه ویرایش برای همه اعضا

مدیر

نویسه گردانی: MDYR
این واژه تازى (اربى) است و پارسى آن چنین است : رایینیدار Rainidar (پهلوى: مدیر ، گرداننده ، اداره کننده - در پهلوى رایینیدن Rainidan (رایینیتن) : مدیریت کردن ، اداره کردن ، گرداندن امور ، سروسامان بخشیدن ) رایِناک Rayenak (پهلوى: مدیر ، رئیس، گرداننده)،
پَتیهک Patihak (پهلوى: مدیر ، رئیس ، حاکم ) ، فرمانپُد Farmanpod (پهلوى: فْرَمان پَتْ : مدیر ، رئیس ، فرمانده) ، ژیراس Zhiras (سانسکریت : سیرَس: مدیر ) ، ویناییک Vinaik (سانسکریت: مدیر) ، در پهلوى رایینش Rainesh (رایینیشْنْ) : مدیریت ، ساماندهى ، گردانندگى
رایینشنیک Raineshnik (پهلوى: مدیریتى ، مربوط به مدیریت) رایین Rain : اداره، محل مدیریت ، سازمان رایینیک Rainik : ادارى ، سازمانى
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
مدیر. [ م ُ ] (ع ص ) (از «د و ر») گرداننده . آنکه می گرداند. دوردهنده . (یادداشت مؤلف ). نعت فاعلی است از اداره . رجوع به اداره شود. || در...
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست: دامیس یا دامیست(پارسی نو Damist /damis) یِتالیت (پارسی نو و پارسی باستانYetalit) ژیراس žirãs (سنسکریت: سیرس sira...
مدیر کل . [ م ُ ک ُ / م ُ رِ ک ُل ل ] (اِ مرکب ) کسی که امور چند اداره ٔ وزارت خانه را به عهده دارد، مقام وی پائین تر از معاون وزارتخانه و ب...
خط مدیر. [ خ َطْ طِ م ُ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی است خارج شده از مرکز معدل المسیر بطرف مرکز تدویر. (یادداشت بخط مؤلف ).
مدیر عامل . [ م ُ م ِ / م ُ رِ م ِ ] (اِ مرکب )کسی که وظیفه ٔ کارگردانی و اداره ٔ مؤسسه ای به عهده ٔ اوست . که امور اجرائی بنگاه یا سازمان ی...
مدیر مسئول . [ م ُ م َ / م ُ رِ م َ ] (اِ مرکب ) در مطبوعات ، مقام بالاتر از مدیر داخلی . آنکه مسئولیت صحت و سقم مطالب مندرج در مجله یا روزنامه...
مدیر داخلی . [ م ُخ ِ / م ُ رِ خ ِ ] (اِ مرکب ) کسی که تصدی امور دفتری و اداری و یا مالی مؤسسه ای مطبوعاتی ، روزنامه ، مجله ، ماهنامه را به ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.