گفتگو درباره واژه گزارش تخلف الوه نویسه گردانی: ʼLWH الوه . [ اَ ] (اِ) عقاب (پرنده ) : ابراهیم چهار مرغ بگرفت گویندکه یکی کلنگ بود، دوم الوه ۞ ... (تاریخ بلعمی ). رجوع به اله و آله و له شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی آلوه آلوه . (اِ) آلُه ْ. عقاب . الوة الوة. [ اَل ْ وَ ] (ع اِ) درخت عود.(قطر المحیط) (دزی ج 1 ص 35). رجوع به اُلُوَّة شود. الوة الوة. [ اَ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) چوب عود که بدان بخور کنند. ج ، اَلاویَة. (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بضم اول نیز بهمین ... الوة الوة. [ اُ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) اَلُوَّة چوب عود که بدان بخور کنند. ج ، اَلاویَة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اِلیَّة. اَلُوّ. (المنجد). در م... الوة الوة. [ اَل ْ / اِل ْ / اُل ْ وَ ] (ع اِ) سوگند. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (قطر المحیط). الوة الوة. [ اَل ْ وَ ] (اِخ ) شهری است . ابن مقبل گوید:یکادان بین الدونکین و الوةو ذات القتاد السمر ینسلخان .(از معجم البلدان ). آلوه آلوه : عقاب (فرهنگ رشیدی، فرهنگ جهانگیری) در پارسی به عقاب آلُه یا آلوه گفته می شود. ریشه این واژه در پارسی میانه āluh است. در نامه پهلوی کارنا... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود