اجازه ویرایش برای همه اعضا

مرکانتلیست سوداگر

نویسه گردانی: MRKANTLYST SWDʼGR
مرکانتلیست ها/سودا گران، بیش و پیش از آنکه مردانی اهل نظریه پردازی باشند، مردان عمل بودند. آنان بیشتر انسان هایی اهل سیاست و عملگرا و بازرگان مآب بودند. روش استدلالی آنها متکی بر روش استقرایی و بر اساس مشاهدات تجربی خودشان بود تا اینکه به روش قیاسی متعهد باشند و از آن استفاده نمایند. همین امر علت اصلی خطاهای فاحش نظری آنان در درک و تبیین صحیح از اقتصاد بود. اندیشه های مرکانتیلیست ها کمتر به صورت نظریه ای مدون به صورت مکتوب درآمد؛ اندیشه های مکتوب آنان محصول کار افرادی بود که تنها به موارد خاص نظر داشتند و تا زمان فیزیوکرات های فرانسوی، تلاشی جهت سازماندهی مبانی و اصول اقتصادی در نظامی یکپارچه و منسجم ننمودند. از معروفترین مرکانتیلیست ها می توان به توماس مان و ژان باتیست کلبر اشاره کرد.

ماهیت تفکر اقتصادی در دوران قرون وسطا تحت شعاع و در سیطره اخلاق و مذهب بود. با وقوع رنسانس و اصلاح مذهبی در اروپا، نگرش به اقتصاد و سیاست نیز دگرگون شد. در فرآیند اولیه رنسانس، اقتصاد بسته و خود اتکای فئودالی، آرام آرام جای خود را به نوعی اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر تجارت داد. گسترش دولت های ملی، کشف دنیای جدید، پیشرفت تکنولوژیک و گسترش تجارت، بازارهای نامحدود و ثروت های سرشاری را به روی اروپاییان گشود. در این دوران سرمایه داری هنوز کاملا جنبه صنعتی پیدا نکرده بود و سرمایه های تجاری شکل غالب سرمایه را تشکیل می داد، استعمارگری به طور عمده به صورت تصرف سرزمین های دیگر، غارت فلزات گرانبها و فروش کالای تجارتی ظاهر می شد. در قرن هجدهم که دیگر برای غارت در مستعمرات چیزی باقی نمانده بود، تجارت یعنی صدور کالاهای ماشینی در مقابل ورود مواد خام ارزان قیمت، شکل عمده رابطه اقتصادی بین مستعمرات و کشورهای متروپل را تشکیل می داد. این رابطه تجارتی نه به وسیله مکانیزم بازار، بلکه با اعمال قدرت نظامی و برقراری انحصار ایجاد شده بود. کانون های تجارتی سنتی که محور سرمایه های تجارتی اروپای غربی می گشت، به این وسیله به بازار جهانی متصل شدند. بر اساس اصلاح مذهبی، کسب و انباشت ثروت دیگر نه تنها مذموم تلقی نمی شد، بلکه به عنوان نشانه موهبت الهی شناخته می شد. اینک مساله مهم این بود: منشا و منبع اصلی ثروت چیست؟ و اینکه چگونه باید دولت – ملت را به ثروت بیشتر رسانید؟

این شرایط محیطی به خصوص گسترش فزاینده سرمایه داری تجاری، زمینه ساز شکل گیری نحوه تفکر اقتصادی گردید که مرکانتیلیسم یا سوداگری نام گرفت. مرکانتیلیست ها معتقد بودند که ثروت و قدرت اقتصادی شرط لازم قدرت سیاسی است و مبنای اساسی تفکر اقتصادی مرکانتیلیستی این بود که منبع اصلی ثروت اقتصادی را فلزات گرانبها (طلا و نقره) تشکیل می دهد. این تفکر آنان را به سوی یک سیاست تجاری و بازرگانی خاص پیش برد که بر مبنای آن، سیاست تر از بازرگانی مثبت به یک اصل اساسی در سیاست بازرگانی تبدیل شد. منظور آنان از سیاست تراز بازرگانی مثبت، فزونی صادرات بر واردات در تجارت خارجی بود که منجر به انتقال طلا از کشورهای بیگانه به کشور خودی خواهد گشت.

بر این اساس پاسخ مرکانتیلیست ها به این سوال که منشا ثروت چیست و چگونه باید به ثروت بیشتری دست یافت، روشن شد: منشا و منبع اصلی ثروت اقتصادی را فلزات گرانبها (طلا و نقره) تشکیل می دهد و راه انباشت طلا و نقره برای کشورهایی که فاقد منابع سرشار این فلزات بودند، اعمال سیاست تر از بازرگانی مثبت خواهد بود. بنابراین بر اساس تفکر مرکانتیلیستی، انباشت فلزات گرانبها (طلا و نقره) از طریق اعمال سیاست تر از بازرگانی مثبت به عنوان «سیاست ملی» تدوین و تثبیت شد. موضع سوداگران در قبال فلزات گران بها در واقع یک دکترین پولی بود؛ به این معنی که فلزات گران بها (طلا و نقره) به عنوان پول به منزله ثروت ملی تلقی می شود؛ بنابراین تمام فعالیت ها برای کسب آن تنظیم می شود. در فهم مرکانتیلیست ها انباشت فلزات گرانبها (طلا و نقره) از طریق سیاست تر از بازرگانی مثبت که منجر به افزایش حجم پول (طلا و نقره) می گشت، نه تنها به تورم منتهی نمی شد، بلکه منجر به رونق و توسعه اقتصادی می گشت. آنها از درک صحیح ارتباط بین متغیرهای پولی و متغیرهای واقعی آگاه نبودند.

با توجه به تفکر مرکانتیلیستی درباره ماهیت ثروت و نحوه اکتساب آن، آنها برای دولت نقش بزرگی در افزایش ثروت، قدرت ملی و تامین رفاه عمومی از راه اعمال سیاست تجاری در رابطه با مستعمرات و کشورهای همسایه قائل بودند. به این ترتیب دولت موظف بود در تجارت دخالت کند و با وضع عوارض بر واردات، موجبات صادرات بیشتر و اخذ و انباشتن ثروت را (که صرفا طلا انگاشته می شد) فراهم آورد. اصولا سوداگران برای تنظیم نظام بازرگانی، طرفدار یک دولت نیرومند مرکزی بودند که وظیفه داشت به موسسات دست اندرکار تجارت خارجی، امتیازات انحصاری بدهد. دولت باید برای حفظ و حمایت مصنوعات و تولید مواد خام و اولیه در داخل کشور بکوشد و برای نیل به تراز بازرگانی مثبت باید سیاست گمرکی ارادی را تدوین نموده و باید از ورود کالای لوکس به داخل کشور جلوگیری کنند. آنان تا اندازه ای در تجارت گرایی به قصد زراندوزی پیش رفتند که تجارت را تنها راه مطمئن ثروتمند شدن (کسب طلا و نقره بیشتر) می دانستند.

این موضوع را در دیدگاه توماس مان از چهره های مشهور مرکانتیلیست، در کتاب «خزانه داری انگلیس به وسیله تجارت خارجی» می توان به خوبی دید: «گرچه امپراتوری انگلیس می تواند از راه دریافت هدایا یا از خرید کالا از کشورهای دیگر ثروتمند شود، ولی اغلب این وسائل نامطمئن و بی اهمیت است و تنها راه مطمئن افزایش ثروت کشور و خزانه انگلیس، بازرگانی خارجی است و ما باید پیوسته بکوشیم همواره بیش از آنچه از دیگران کالا می خریم، به آنها بفروشیم. اگر روزی برسد که انگلستان مقدار زیاد پارچه، چرم، قلع، آهن، ماهی و سایر کالاها را در داخل کشور تولید کند و مثلا هر ساله بتواند مازاد احتیاج خود را به ارزش دو میلیون و دویست هزار پوند به خارج صادر کند، اگر از این مبلغ دو میلیون آن صرف خرید مایحتاج و مصارف مردم از کشورهای ماورا بحار شود، هر ساله مبلغ دویست هزار پوند به ثروت انگلیس افزوده می شود.»

در واقع با وجود اینکه مکتب فکری مرکانتیلیستی عمدتا مبتنی بر تجارت گری بود، مرکانتیلیست ها هرگز به درک صحیحی از تجارت به عنوان رابطه ای که در آن دو طرف مبادله می توانند سود ببرند، دست نیافتند. تجارت در فهم مرکانتیلیستی رابطه ای یک طرفه تلقی می شد که به سود یک طرف (بستانکار) و به زیان طرف مقابل بود. در واقع در فهم مرکانتیلیستی ثروتمند شدن یک کشور مستلزم فقیر شدن کشور دیگر بود و این اعتقاد، تنها به جنبه انتقال پول یا طلا در مبادله اهمیت می داد و قادر به درک تاثیر گسترش تجارت بر گسترش و رونق امر تولید نبود. خطای فاحش آنان در درک ماهیت و منشا اصلی ثروت تا حدودی به روش استقرایی و مشاهده گرایی آنان بر می گشت، به نحوی که آنان نتوانستند به این بینش دست یابند که اگر چه برای یک فرد در جامعه داشتن طلا و پول بیشتر، به معنای داشتن ثروت بیشتر است، اما این امر هرگز برای جامعه به عنوان یک کل صادق نیست؛ یعنی صرف انباشت طلا برای یک جامعه نمی تواند ثروت و قدرت حقیقی برای آن جامعه را تضمین نماید. در واقع مرکانتیلیست ها در این مورد دچار خطای ترکیب شده بودند، چراکه تمایز میان ثروت فرد به عنوان یک جزء و ثروت جامعه به عنوان یک کل را درک نکردند.

با وجود خطای فاحش نظری مرکانتیلیست ها در درک صحیح از ماهیت و منشا اصلی ثروت، سیاست های آنان در تجارت گری به قصد زراندوزی، در عمل کمتر به محاق رفتن و در حاشیه قرار گرفتن امر تولید منجر شد. اگر چه مرکانتیلیست ها به دنبال انباشت بیشتر و بیشتر طلا و نقره بودند، اما آنان برای انباشت بیشتر طلا و نقره به عنوان ثروت، به استخراج معادن طلای مستعمرات اکتفا نکردند، بلکه در راستای اعمال سیاست تر از بازرگانی مثبت، به امر تولید و صدور هر چه بیشتر کالا به خارج اهمیت دادند. از این رو با وجود اینکه آنان هرگز امر تولید را به عنوان منبع و منشا اصلی ثروت درک نکردند، اما تولید را به عنوان ابزاری برای کسب ثروت (طلا و نقره) از طریق تجارت خارجی ستایش می کردند. واقعیت این است که آنان به لحاظ عملی عموما نتایج خوبی گرفتند (البته به استثنای اسپانیا و پرتغال)، اما در نظریه پردازی مهارت چندانی نداشتند.

جالب اینکه تمایز مرکانتیلیست ها بین کار مولد و کار غیرمولد نیز بر این اساس ایجاد شده بود که چه کاری به امر تولید کالاهای صادراتی کمک می کند و چه کاری به این امر کمک نمی نماید. بر این مبنا آنان کشاورزان، صنعتگران، بازرگانان و هر نیروی کاری را که در جامعه به تولید کالاهای صادراتی کمک می نماید، نیروی کار مولد می شناختند، در حالی که خرده فروشان، اطبا، وکلا، هنرمندان و اقشاری از این دست که به ارائه خدمات می پرداختند، غیر مولد می دانستند و از دولت می خواستند که به منظور هدایت هر چه بیشتر افراد به کارهای مولد از عرضه کارگران غیرمولد بکاهد.

تفکر سوداگری در انباشت فلزات گرانبها (طلا و نقره) به عنوان ثروت، به خط مشی های سیاسی متفاوتی در کشورهای اروپایی منجر شد؛ به نحوی که در اسپانیا و پرتغال خط مشی سوداگری فلزی، در فرانسه خط مشی سوداگری صنعتی و در هلند و انگلستان خط مشی سوداگری تجاری اتخاذ شد.

● سوداگری فلزی در اسپانیا و پرتغال

پرتغال اولین کشوری بود که بعد از کشف قاره آمریکا به معادن طلا و نقره آن دست یافت، اما دیری نگذشت که این کشور استقلال خود را به نفع اسپانیا از دست داد و علاوه بر آن پرتغال نظریه اقتصادی خاصی از خود نداشت. اسپانیایی ها بر عکس پرتغالی ها نظریه خاصی از خود ارائه دادند که منجر به خط مشی سوداگری فلزی گردید. بر اساس این خط مشی، آنان معتقد بودند که باید طلا و نقره دنیای جدید (آمریکا) به اسپانیا وارد شود و در داخل این کشور ذخیره گردد و از خروج آن ممانعت به عمل آید تا به این صورت ثروت ملی اسپانیا افزایش یابد و در نتیجه قیمت ها تثبیت گردد!. در واقع این خط مشی زاییده خام اندیشانه ترین صورت تفکر سوداگری بود و همین اتفاق افتاد؛ تسلط اسپانیا بر پرتغال موجب شد که بخش عمده ای از فلزات قیمتی قاره آمریکا به اسپانیا برود و در آنجا ذخیره گردد. در نهایت به دلیل انباشت بیش از حد فلزات قیمتی که کارکرد پول را داشتند، قدرت خرید مردم افزایش بسیاری یافت. مردم به دلیل قدرت خریدی که به دست آورده بودند، به مصرف گرایی گرایش پیدا کردند. واردات کالاهای مصرفی افزایش یافت و تولید داخل را با بحران روبه رو ساخت. از طرف دیگر از آنجا که فلزات قیمتی به دلیل واردات کالاهای مصرفی، از کشور خارج می شد، دولت مقررات جلوگیری از خروج فلزات قیمتی را تشدید کرد و مقررات حمایتی برای تولید داخل برقرار نمود. اما این تدابیر حمایتی موثر واقع نشد و فعالیت های مولد کشاورزی و صنعتی در اسپانیا کم شد و در نهایت منجر به بحران اقتصادی در اسپانیا گشت و این کشور نسبت به رقبای اروپایی خود فرانسه، انگلستان و هلند در فرآیند توسعه اقتصادی عقب ماند. وقتی عصر طلایی اسپانیا به پایان رسید، نه طلا داشتند که صرف توسعه اقتصادی کنند و نه منفعت و تجارتی که با آن طلا به دست آورند.

رقبای اروپایی اسپانیا، خوش شانس تر از اسپانیا بودند. آنان به صورت مستقیم به معادن با ارزش طلا دسترسی نداشتند، بنابراین مجبور بودند دکترین انباشت طلا را با خط مشی دیگری غیر از خط مشی سوداگری فلزی دنبال کنند. به همین دلیل و با وجود اینکه هدف همه آنان انباشت طلای بیشتر بود، اما چون خط مشی های متفاوتی را در پیش گرفتند، به نتایج متفاوتی در عملکرد توسعه اقتصادی دست یافتند.

● سوداگری صنعتی در فرانسه

مرکانتیلیست های فرانسوی معتقد بودند که تنها از طریق تولید و صدور محصولات کشاورزی و صنعتی می توان به ذخایر طلا و نقره انباشته در اسپانیا و یا نقاط دیگر دست یافت. بنابراین در فرانسه سوداگری شکل صنعتی به خود گرفت و در واقع تبدیل به یک نظام صنعتی شد. رهبران سیاسی فرانسه توسعه صنایع را مهم تر از توسعه کشاورزی می دانستند، زیرا که ارزش تولیدات صنعتی با حجم و وزن برابر بیشتر از محصولات کشاورزی است و تولیدات صنعتی دوام بیشتری دارد. ژان باتیست کلبر که وزیر دارایی لوئی چهاردهم و از صاحبنظران اقتصادی فرانسه بود، اعتقاد داشت فرانسه باید خود اکتفا شود و منابع لازم را از لحاظ موقعیت سیاسی و نظامی برای قدرتمند شدن به دست آورد. از این رو کلبر تدابیری طرح و به دولت پیشنهاد کرد که به نام «نهضت کلبرتیسم» معروف شد. بر اساس طرح کلبر صنایع فرانسه باید از قوانین گمرکی و مقررات دولتی مورد حمایت قرار گیرند و نیز حقوق گمرکی سنگینی بر واردات کالاهای صنعتی خارجی به منظور جلوگیری از ورود آنها وضع نمود و بر عکس باید معافیت گمرکی برای ورود مواد اولیه و فلزات قیمتی برقرار نمود. همچنین او با سازمان دادن فعالیت های پیشه وری و تولیدی از طریق تاسیس کارگاه های حرفه ای زمینه را برای تبدیل فرانسه به یک قدرت اقتصادی فراهم کرد و شرکت های تجاری و استعماری بزرگ را که از حمایت دولت فرانسه برخوردار بودند به وجود آورد، بنابراین با وجود خطاهای فاحش فهم مرکانتیلیستی در درک ماهیت و منشا حقیقی ثروت، خط مشی سوداگری صنعتی برای اقتصاد فرانسه مفید واقع شد و فرانسه مسیر توسعه را بر خلاف اسپانیا به خوبی پیمود.

● سوداگری تجاری و مالی در هلند و انگلستان

سوداگری تجاری در هلند و با کمک قدرت دریایی قوی خود به یک غول تجاری و مالی در اروپا تبدیل شد و آمستردام در هلند به عنوان مرکز پر رونق مالی و تجاری دنیا شناخته شد. هلند با اسپانیا وارد جنگ شد و با تکیه بر نیروی دریایی قدرتمند خود، اسپانیا را شکست داد. بنابراین خط مشی سوداگری تجاری در هلند در قرن هفدهم در جهت توسعه و پیشرفت هلند تا حدودی موفق بود، اما عدم توسعه متوازن این کشور و ضعف کشاورزی و صنعتی آن نسبت به قدرت تجاری آن و نیز استهلاک نیروی دریایی این کشور در جنگ با فرانسه، موجب گردید قدرت تجاری و مالی از هلند به رقیب تجاری اش انگلستان و از آمستردام به لندن منتقل شود. در انگلستان نیز خط مشی سوداگری تجاری حاکم بود و این کشور برای انباشت ذخایر فلزات گرانبها (طلا و نقره)، سیاست تراز بازرگانی مثبت را در تجارت خارجی و با تکیه بر توسعه نیروی دریایی در پیش گرفت. مرکانتیلیست ها در انگلستان بر خلاف مرکانتیلیست های فرانسوی دارا بودن یک صنعت ملی را چندان حیاتی تلقی نمی کردند، مگر اینکه آن صنعت به تولید محصولات صادراتی اختصاص داشته باشد. الگوی آنان کشور کوچک هلند بود که در حالی که فاقد صنعت بود، تنها توانسته بود با تکیه بر تجارت خارجی، ثروت زیادی را کسب نماید.

واقعیت این است که در دوران حاکمیت تفکر مرکانتیلیستی در اروپا، رویکرد مرکانتیلیستی با وجود ضعف ها و خطاهای بزرگ نظری، عموما عملکرد نسبتا موفقی را در دوران سلطه تفکر مرکانتیلیستی بر جای گذارد. اما تحولات قرن هجدهم، مشکلات بسیاری در اجرا و اعمال نظریات سوداگران پدید آورد و قدرت نظریات آنها را در عمل نیز در هاله ای از شک و ابهام قرار داد. انقلاب صنعتی زیربنای اقتصادی جوامع را دگرگون ساخت و به مرور نظام اقتصادی جدیدی پی ریزی شد که در آن قدرت از سرمایه داران تاجر به کارفرمایان صنعتی منتقل شد. در نظام سرمایه داری صنعتی، خط مشی دخالت دولت در تعیین قیمت های عادلانه و کنترل و اعمال محدودیت در تجارت داخلی و خارجی توسط دولت، دیگر کارساز نبود. خط مشی مرکانتیلیستی در مقابل نظام سرمایه داری صنعتی که در حال سر برآوردن بود، روندی خشک، منفعت محور، غیر اخلاقی و خشن به همراه داشت و در نهایت در مسیری ایستا و رو به افول گام بر می داشت. چراکه اکنون نه تنها به لحاظ نظری قابل دفاع نبود، بلکه به لحاظ عملی نیز با شکل گیری و گسترش سرمایه داری صنعتی در کنار سرمایه داری تجاری دیگر قابل تداوم نبود.

کم کم سیل انتقادات به سوی مرکانتیلیست ها روان شد؛ منتقدینی که با وجود فقدان اصول و مبانی منسجم و مدون، ضعف ها و خطاهای فاحش فهم مرکانتیلیستی از اقتصاد را درک کرده بودند و درصدد نقد و رد تفکر مرکانتیلیستی بر آمدند. اندیشمندانی چون ویلیام پتی، جان لاک، ماندویل، نورث و دیوید هیوم با وجود اینکه در سنت فکری مرکانتیلیستی می زیستند و در چارچوب یک مکتب اقتصادی جدید قرار نمی گرفتند، نقشی بسزا در شوریدن علیه تفکر مرکانتیلیستی و فروریختن انگاره های مرکانتیلیستی ایفا نمودند.

در تفکر منتقدین مرکانتیلیست ها، ماهیت و منشا ثروت و راه انباشت ثروت، آن چیزی نبود که مرکانتیلیست ها به آن اعتقاد داشتند. مفهوم سوداگری ثروت سریعا ارزش خود را از دست داد و مفاهیم جدیدی از ثروت اقتصادی جایگزین آن شد. ویلیام پتی بر خلاف مرکانتیلیست ها که منشا ثروت را فلزات گرانبها (طلا و نقره) می دانستند، در قالب نظریه ارزش خود، نیروی کار را پدر و زمین را مادر ثروت تلقی می نماید. او بر خلاف سوداگرایان به جای تاکید بر تجارت برای انباشت ثروت بر تولید اصرار می ورزید. جان لاک در اندیشه اقتصادی ارسطو، مدرسی ها و در مقوله قانون طبیعی و بحث علوم تجربی مطالعات فراوانی نمود و به قانون و نظام طبیعی اعتقاد داشت. او اقتصاد را نوعی علم تجربی با داشتن یک بدنه از قوانین اساسی قلمداد می کرد. او معتقد بود علاوه بر روش استقرایی، از طریق روش قیاس نیز امکان شناخت قوانین طبیعی وجود دارد.

دیدگاه یک سونگر مرکانتیلیست ها در مورد تجارت توسط نورث مورد انتقاد قرار گرفت. نورث در تنها رساله منتشر شده اش با عنوان «سخنی درباره تجارت» می نویسد: «تجارت کاری نیست که تنها یک طرف، یعنی کشوری که کالای اضافه صادراتی داشته باشد بهره مند گردد، بلکه تجارت کاری است که هر دو طرف مستفیذ می گردند. هدف تجارت، گردآوردن پول مسکوک نیست، بلکه مازاد محصولات و کالاها با یکدیگر است. تقسیم کار بازرگانی بین المللی و لو اینکه طلا و نقره ای وجود نداشته باشد، ثروت را افزایش می دهد.... تجارت به هر تقدیر برای عامه مردم سودمند است، زیرا بدون شک افراد از تجارت بهره مند می شوند و اگر نشوند، آن را رها می کنند و چون جامعه مرکب از افراد است، بهره مند شدن افراد، لامحاله بهره مند شدن جامعه را نیز در بر دارد. تجارت باید آزادانه انجام گیرد و اگر قرار باشد تجارت از روی نسخه و طبق دستور انجام شود، ممکن است افراد از آن منتفع شوند ولی جامعه از آن طرفی نخواهد بست.»

دیوید هیوم در راستای حملات خود به سوداگرایان، این نظر را مطرح کرد که حفظ مازاد تراز بازرگانی از طریق ورود طلا به کشور، باعث بالا رفتن قیمت های داخلی و در نتیجه کاهش صادرات و افزایش واردات و خروج طلا از کشور می گردد که در نهایت هدف سیاست گذاران مبنی بر حفظ مازاد تراز بازرگانی قابل تحقق نخواهد بود؛ اما در صورتی که آزادی تجارت حاکم شود، تراز بازرگانی متوازن خواهد شد. وی نظریات حمایت گرایانه و مازاد تجاری مرکانتیلیسم را زیر سوال برد و در مقاله ای با عنوان «حسادت در تجارت» نوشت: «بر خلاف این عقیده مادی و زیان آور، من با جرات می گویم که فزونی تجارت و ثروت در یک کشور، نه تنها به زیان کشور همسایه نیست بلکه به عکس این جریانات باعث بالا بردن تجارت و ثروت همه کشورهای همجوار می شود.»

- See more at: http://www.tebyan-zn.ir/News-Article/Economic/2010/10/18/6631.html#sthash.sJbb3LAt.dpuf
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.