اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضحضاح

نویسه گردانی: ḌḤḌAḤ
ضحضاح . [ ض َ ] (ع ص ، اِ) پایاب . (منتهی الارب ). || آب قلیل که غرق نکند. آبی که قعر وی نزدیک باشد و آب تا شتالنگ . (دهار). آبی اندک که تا کعبین و نیمه ٔ ساق بیاید. (منتخب اللغات ). آب اندک در جوی و جز آن . (مهذب الاسماء). آب اندک یا آبی که تا شتالنگ رسد یا نصف ساق ، یا آبی که در آن غرق نشود. || آب بسیار (به لغت هذیل ). (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ذحذاح . [ ذَ ] (ع ص ) ذُحذح . کوتاه بالای کلان شکم .
زحزاح . [ زَ ] (ع ص ) دور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از تزحزح بمعنی تباعد و دوری گزیدن . (از متن اللغة).
زحزاح . [ زَ ] (اِخ ) موضعی است . (از متن اللغة) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
زهزاه . [ زَ ] (ع ص ) مرد متکبر زشت هیئت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || متکبر بدون شایستگی . (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.