اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طیرگی

نویسه گردانی: ṬYRGY
طیرگی . [ رَ / رِ ] (حامص ) خدوک . (فرهنگ اسدی خطی متعلق به آقای نخجوانی ) :
او را بدین هجا بدف اندر همی زنند
از طیرگی ورا چو دف تر همی کنم .

سوزنی .


سخنهائی که او را بود در دل
فشاند از طیرگی چون دانه در گل .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
تیرگی . [ رَ / رِ ] (حامص ) تاریکی . (برهان ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ظلمت . (ناظم الاطباء). مقابل روشنی چنانکه د...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.