اجازه ویرایش برای همه اعضا

مشجر

نویسه گردانی: MŠJR
این واژه تبارانه پارسى ست یعنى خودش پارسى نیست لیک سرچشمه اش پارسى است و تازیان (اربان) از واژه ى پارسى و پهلوى شجریا/شیجْرایى Shajriya /Shijrai (: درخت) برداشته و معرب نموده و ساخته اند : الشجرة ، شِجار ، تشجیر ، مشجّر و ...!!!! همتایان این واژه در پارسى
: دارینیک Darinik (پهلوى: مشجر ، درخت کارى شدن ، پردرخت) ، درختانیک Deraxtanik (پهلوى-پیشنهادى: مشجر ، پُر از درخت ، درخت کارى شده) ، شَجریاییک Shajriyayik (پهلوى-پیشنهادى: شَجْریا:پهلوى: درخت + ایک (صفت ساز) : مشجر ، درخت کارى شده ) ، پوردار Purdar (پهلوى:
پردرخت ، مشجر )
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
مشجر. [ م ُ ج ِ ] (ع اِ) واد مشجر؛ رودبار بسیاردرخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشجر. [ م َ ج َ] (ع اِ) روئیدنگاه درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
مشجر. [ م َ ج َ / م ِ ج َ ] (ع اِ) کجاوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کجاوه و چوب هوده و مرکبی کوچکتر از هوده که پوشش ندارد. ج ، مَشاجر. (ناظ...
مشجر. [ م ِ ج َ ] (ع اِ) سه پایه که بر آن متاع و رخت اندازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سه پایه ای که بر آن رخت و متاع اندازند. (ناظم ال...
مشجر. [ م ُ ش َج ْ ج َ ] (ع ص ، اِ) جامه ٔ منقش به شاخ و برگ و جز آن و آنچه بر صفت شجر باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جامه که نقوش صورتها...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.