انتشار
نویسه گردانی:
ʼNTŠAR
این واژه تازى (اربى) است و بجاى آن از برابرهاى پارسى اش بهره بجویید: پاسهون Pas'hun(پهلوى: انتشار ، توزیع- در پهلوى پاسهونتن Pas'huntan : منتشر-شایع-توزیع کردن) ، پاسهونش Pas'hunesh (پهلوى: پاسهونیشْنْ: منتشرسازى ، انتشاردهى) ، پَتْروت Patrot (پهلوى: انتشار
و ...) ، رُواکیهْ Rovakih (پهلوى: شیوع ، انتشار ، جریان) ، رواگ Ravag (پهلوى: انتشار ، شیوع - تازیان (اربان) این واژه را برداشته معرب کرده و مى گویند " رواج "! و سپس ترویج ، مروّج و ... را ساخته اند!!! ) ، فرازگسترشFarazgostaresh (پهلوى: فْراچ ویستَریشْنْ
: توسعه همه جانبه ، انتشار فراگیر ) ، فَشَنجش Fashanjesh (پهلوى: فَشَنجیشْنْ : انتشار ، پخش ، توزیع و ... - در پهلوى فَشنجیدن Fashanjidan : منتشر-شایع-توزیع کردن ، انتشار دادن و ... ) ، پخشش Paxshesh (پهلوى: پخشیشْنْ: پخش سازى ، انتشار -در پهلوى پخشیدن Paxshidan
: پخش کردن ، پراکندن ، منتشر کردن) ، پراکنش Parakanesh (پهلوى: پراکنیشْنْ: متفرق سازى ، انتشار ، هرگوشه پخش کردن ) ، ویبَر vibar (اوستایی: انتشار) هاستَر (اوستایی: هانْم سْتَر: انتشار) ویسرَس visras (اوستایی: وی سْرَسْچ: انتشار)
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۸ ثانیه
انتشار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گسترده گردیدن و دراز گشتن روز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طولانی شدن و امتداد یافتن روز. (از اقرب الموارد). د...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پاسون pãson (پهلوی: پاسهون)
پَهروت (پهلوی: پَتروت)
ویبَر vibar (اوستایی)
هاستَر (اوستایی: هانْم سْتَر)
ویسر...
قابل انتشار. [ ب ِ ل ِ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) آنچه بتوان آن را منتشر کرد. مقابل قابل توقیف .
انتشار دادن . [ اِ ت ِ دَ ] (مص مرکب ) منتشر ساختن . پراکنده کردن . || چاپ و پخش کردن روزنامه یا کتابی .
انتشار کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پراکنده ساختن : سعدی بهر نفس که برآورد در سحرچون صبح در بسیط جهان انتشار کرد. سعدی . || در بیت زی...
انتشار گرفتن . [ اِت ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) انتشار یافتن : شعاع خورشید از کله ٔ کبود بتافت چو نور روی نگار من انتشار گرفت .؟
انتشار یافتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) پراکنده شدن : وای از آن علمی که از بی عقل گردد منتشروای از آن زهدی که از بی علم یابد انتشار. سنا...