اجازه ویرایش برای همه اعضا

مهم

نویسه گردانی: MHM
این واژه تبارانه پارسى ست یعنى خودش پارسى نیست ولى سرچشمه اش پارسى ست واژه هومَت Humat در پهلوى به معناى اندیشه ى نیک را تازیان (اربان) برداشته و معرب نموده و گفته اند: هِمَّت !!! و سپس آن را بر وزن فِعْلَة تصور کرده و ریشه سه حرفى هـ.م.م را از آن بیرون
کشیده و ساخته اند: هَمّ ، مهم ، اهم ، اهمیة ، اهتمام و ...!!!! همتایان دیگر آن در پارسى اینهاست: اوزیر Uzir (پهلوى: مهم ، بااهمیت ، برجسته ، رفیع) ، پیشرج Pisharj (پهلوى: مهم ، باارزش ، عالیقدر) ، گیران Giran (پهلوى: مهم ، بزرگ ، سنگین) ، مادَگْوَر Madagvar
(پهلوى: اساسى، مهم ، مخصوص) ، ماتیان Matiyan (پهلوى: مهم ، اساسى ، اصلى) ، مَسِسْت Masest (پهلوى: مهم ، بزرگ ، بالا ، برجسته) ، ویژال Vizhal (سانسکریت: مهم، بااهمیت) ، ابروند Abarvand (پهلوى: مهم ، بالاتر از همه) ، اورژیت Urjit (سنسکریت: اورجیتا: مهم ، بااهمیت)
بَلَوَت Balavat یا بَهوری Bahuri یا مَهات Mahat یا مَهیشی Mahishi (سنسکریت: مهم ، بااهمیت ) بَلیاس Balias(سنسکریت: بَلیَس: مهم ، بااهمیت) ویپولا Vipula (سنسکریت: ویپولَ:مهم ، بااهمیت)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
مهم . [ م ُ هَِم م ] ۞ (ع ص ) نعت فاعلی از اهمام . بی آرام کننده و اندوهگین گرداننده . (از منتهی الارب ). غم انگیز. در غم و اندوه اندازنده ....
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: ویژال (سنسکریت: ویشالَ) اورژیت (سنسکریت: اورجیتا) بَلَوَت، بَهوری، مَهات، مَهیشی (سنسکریت) بَلیاس (سنسکریت: ...
مهم ساز. [ م ُ هَِ / م ُ هَِ م م ] (نف مرکب ) کارساز. || در اصطلاح لوطیان ، مفعول . || در اصطلاح لوطیان ، دلال زنان . (آنندراج ).
مهم سازی . [ م ُ هَِ / م ُ هَِ م م ] (حامص مرکب ) عمل مهم ساز. کارسازی . پرداخت . ادا.- امثال : جواب هم از مهم سازی است .- مهم سازی کردن (ن...
مهم شمردن . [ م ُ هَِ م ْم ش ِ / ش ُ م َ/ م ُ دَ ] (مص مرکب ) اهمیت دادن . بااهمیت دانستن .
عمارت نگارستان تهران خانه وثوق الدوله تهران خانه امام جمعه تهران مجموعه حاج رئیس بوشهری, بوشهر مقبره سلطان علی ابن محمد باقر مشهد اردها ل خانه مس...
محم . [ م ِ ح َم ْم ] (ع اِ) ظرفی خرد سرتنگ که در آن آب گرم کنند. (منتهی الارب ). ظرفی آهنین یا برنجین سر تنگ که در وی آب گرم کنند. (ن...
محم . [ م ُ ح ِم م ] (ع ص ) خویشاوند. || نزدیک . || حاضر. || دست رس . || آنک خود را با آب گرم و یا آب سرد می شوید. || کسی که گرفتار...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.