اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حظارة

نویسه گردانی: ḤẒAR
حظارة. [ ح ِ رَ ] (ع مص ) حجر. (تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن . حظرة. (مهذب الاسماء). منع. مقابل اباحه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
حضارة. [ ح ِرَ ] (ع اِ) در تداول امروز عرب ، تمدن یک قوم و فرهنگ ایشان را حضارة ایشان گویند. رجوع به حضار شود.
حضارة. [ ح َض ْ ضا رَ ] (اِخ ) نام شهری به یمن در نواحی سنجان . (یادداشت مرحوم دهخدا).
هزاره . [ هََ / هَِ رَ / رِ ] (اِ) پهلوی هزارک ۞ . هزار سال پس از تاریخ معیّن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). هزار سال . ده صد سال . یک دوره ٔ هزا...
هزاره . [ هََ / هَِ رَ / رِ ] (اِ) حصه ٔ پایین دیوار. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). ایزار. ایزاره .ازار. ازاره ، و آن قسمی از دیوار است که با آجر و ...
هزاره . [هَِ / هََ رَ ] (اِخ ) قومی از افاغنه . (آنندراج ). طایفه ای از عشایر شیعی مذهب . (یادداشت به خط مؤلف ).
ملت/قوم هزاران ساله یا ملت/قوم قدیمی و باستانی
هزاره ای یا هزارگی [هَِ / هََ رَ ][haza:ragi]، منسوب به هزاره و قومیت هزاره، از اقوام اصیل افغانستان از تیره ترکان که ساکن مناطق مرکزی و پایتخت این کش...
هزاره جات [haza:rajat]، سرزمینهای هزاره نشین، سکونت گاه هزاره ها؛ به مناطق مرکزی و تا قسمتی از جنوب و غرب افغانستان که از قسمتهایی از بلخ، هرات، تا هل...
پرچم/بیرق/درفش ملی هزارها را توغ هزاره می نامند.
پنج هزاره . [ پ َ هََ رَ ] (اِخ ) از دهستانهای اشرف . عده ٔ قری ̍ 16 و مساحت آن 20 فرسنگ است مرکز آن گلوگاه و حد شمالی آن دریا و حد شرقی رود...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.